Get Mystery Box with random crypto!

دهه نودی ها

لوگوی کانال تلگرام daheye_90iha — دهه نودی ها د
لوگوی کانال تلگرام daheye_90iha — دهه نودی ها
آدرس کانال: @daheye_90iha
دسته بندی ها: مراقبت از کودک
زبان: فارسی
مشترکین: 4.17K
توضیحات از کانال

••°°﷽°°••
🐣 به دنیای دهه نودیا خوش اومدید 🐣
💕😃 حضور شما افتخار ماست 😃💕



ارتباط با ادمین جهت تبادل و تبلیغات 👥 :
@Daheye90iha

Ratings & Reviews

2.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 12

2022-10-08 11:54:01
به تیپش نمره چند میدید؟؟
༆  @daheye_90iha
#بفرستید_به_نی_نی_دار_ها
42 views08:54
باز کردن / نظر دهید
2022-10-08 10:53:01 #تغذیه_کودک

عصرونه:
پوره ميوه
ده ماهگی

سيب،
زردآلو،
آناناس
همراه با شيره انگور و پسته
همرو مخلوط کنید بدید نی نی نوش جان کنه



༆  @daheye_90iha
#بفرستید_به_نی_نی_دار_ها
43 views07:53
باز کردن / نظر دهید
2022-10-08 10:43:01
#نکات_مهم_تربیتی

کودک آزاری


༆  @daheye_90iha
#بفرستید_به_نی_نی_دار_ها
47 views07:43
باز کردن / نظر دهید
2022-10-08 10:08:01 #تغذیه_کودک


كته ماش
ده ماهگی

(ماش،
لوبيا چشم بلبلي،
هويج رنده شده
گوجه،
پياز،
برنج)

༆  @daheye_90iha
#بفرستید_به_نی_نی_دار_ها
44 views07:08
باز کردن / نظر دهید
2022-10-08 09:34:01
#ایده_عکاسی
#بارداری

༆  @daheye_90iha
#بفرستید_به_نی_نی_دار_ها
45 views06:34
باز کردن / نظر دهید
2022-10-08 08:58:01 #تغذیه_کودک

نه ماهگی
#صبحانه_کودک

موز دو حلقه
یه خرمای پوست کنده
بیسکویت مادر دوتا
یه مقدار کره
یه پیمانه شیر خشک
یه کمی هم سرلاک
با آب ولرم مخلوط و له میکنم میدم پسرم نوش جان کنه..

برای بچه های بد غذا این عالیه و میخورن چون طعم خوبی داره


༆  @daheye_90iha
#بفرستید_به_نی_نی_دار_ها
7 views05:58
باز کردن / نظر دهید
2022-10-08 08:30:20
یه سلام متفاوت با یک تازه متولد

༆  @daheye_90iha
#بفرستید_به_نی_نی_دار_ها
14 views05:30
باز کردن / نظر دهید
2022-10-07 21:31:01 #قصه_شب

سیب معجزه گر

روزی روزگاری در یک روستایی درختی بود که هر پنج سال یک بار یکی از سیب هایش با بقیه فرق میکرد. هر کسی این سیب را میخورد آینده را میدید.
پادشاهی سه پسرداشت که همگی برسر به قدرت نشستن به جای تخت پادشاهی با هم بحث می کردند .
روزی پدر آنها را خواست و گفت فرزندان من وقت آن رسیده که من یکی از شماها را به عنوان پادشان به مردم معرفی کنم.
من به شما ماموریت می دهم که هر سه بروید و گرانبهاترین شیئ دنیا را برایم بیاورید.
هر کس گرانبهاترین را آورد آن را انتخاب خواهم کرد. هر سه کوله بارشان را جمع کرده و راه افتادند.
هر کدام به سمتی رفتند پسر بزرگ به کشور چین رفته و کاسه ای بسیار گران قیمت را خرید و به سمت پدر برگشت .
پسر وسطی به هندوستان رفت و طوطی سخنگویی را خریداری کرده و به پیش پدر برگشت . و لی پسر کوچک به جهانگردی روی آورد و هر که را که دانا می دید به پیش آن می رفت و چیزی یاد می گرفت. بطوری که هر چه پول داشت در این راه خرج کرد و مجبور شد به کار کردن روی آورد. وی در پی کار جویی سر از روستایی در آورد. در یش باغداری که پیر و فرسوده شده بود و صاحب زنی پیر بود رفت و در باغ او مشغول کار کردن شد.
روزها و ماه ها گذشت و باغ سیب پربار شده بود. پیر مرد و پیر زن با او بسیار خوشرفتاری می کردند.
روزگار بسیار خوش می گذشت روزی از روزها پسر پادشاه که دیگر کوله باری از تجربه شده بود تصمیم گرفت با اندک سرمایه ای که از باغداری به دست آورده بود به نزد پدر برگردد. ماجرا را با پیرمرد در میان گذاشت و پیرمرد بسیار از رفتن او ناراحت شد اما چاره ای نبود، باید پسر به نزد پدرش برمی گشت .
پیرزن با اندوه و غم کوله باری برای پسر آماده کرد و با هم با گریه و زاری خداحافظی کردند. پسر وقتی از در خانه بیرون می رفت دزدان و راهزنان به خانه همه کردند و دارو ندار مردباغدار را بردند.

پسر مجبور شد پولی را که پس انداز کرده بود و در جای امنی از لباسش مخفی کرده بود را به باغدار بدهد.
باغدار در نهایت شرمندگی سیبی را به رسم یادگاری به پسر داد و پسر قول داد که به زودی دوباره به آنها سر بزند و از آنها خداحافظی کرد و از خانه دور شد.
چون پولی نداشت مجبورد بود بیشتر راه را با پای پیاده برود در طول مسیر خسته و کوفته بدون غذا خوابید و بعد از بیدارشدن چاره ای جز خوردن آن سیب ندید.
پسر مشغول خوردن سیب بود متوجه شد در بدن او تغییراتی رخ می دهد.
پس از پایان متوجه شد که چیزهایی را می داند که قبلا نمی دانست این همان اینده را دیدن بود.
پسر اتفاقی صاحب سیبی شده بود که قبلا صحبتش را کرده بودیم با هزار زحمت به پیش پدر رسید .
قبلا برادرانش به خدمت پدر رسیده و اشیائ خریداری شده را به او تقدیم کرده بودند .
پدر از پسر کوچک سوال کرد تو چه آورده ای ؟
پسر جواب داد کوله باری از تجربه و آینده نگری و دیدن آینده !!!!!
باشنیدن جریان سفر پسر شاه بادیدن اینهمه تجربه و دانایی، او را به عنوان پادشاه به مردم معرفی کرد.
پسر با لباس پادشاهی به آن روستا رفت و پیرمرد باغدار و پیرزن را به قصر خود آورد و دستور داد دزدان و راهزنان را پیدا کرده و به مجازات برسانند .
༆  @daheye_90iha
#بفرستید_به_نی_نی_دار_ها
30 views18:31
باز کردن / نظر دهید
2022-10-07 20:41:01
کدوم‌ مرحله سخت تره؟
Anonymous Poll
43%
بی خوابی
14%
شیردهی
21%
بارداری
21%
زایمان
14 voters42 views17:41
باز کردن / نظر دهید
2022-10-07 20:02:01 #نکات_مهم_تربیتی

کودک از یک سالگی توانایی سلام کردن دارد اما هنگام ورود به جایی چنان مورد هجوم افکار و اطلاعات جدید قرار میگیرد که گیج شده و میترسد وهمه چیز را فراموش میکند.

این نشانه بی ادبی و بی اعتنایی نیست.

༆  @daheye_90iha
#بفرستید_به_نی_نی_دار_ها
47 views17:02
باز کردن / نظر دهید