2021-10-05 09:39:25
نشدنها و شدنِ احمدِ محمود
احمد ابوالفتحی: "عمری دراز و دستی کوتاه". این توصیفی است که احمد محمود در ۶۳ سالگی، بهسالِ ۱۳۷۳ از دورانی که بر او گذشته دارد. ۶۳ سال که عمری نیست. چه بر او گذشته که چنین احساسِ پیری میکند؟
"با همهی اشتیاقی که داشتم نشد." این جمله را دربارهی تحصیلِ نیمهتمامش گفته است اما "نشدن" بخشی از زندگیِ اوست.
" گرفتارِ امر سیاست شدم." این اولینِ نشدنِ مهمِ زندگیاش است. زندان و تبعید و محرومیت از حقوق اجتماعی تبعاتِ این نشدنِ ابتدایی بود.
تازه ازدواج کرده که به زندان و تبعید میرود. برمیگردد و پدر میشود اما امرار معاش در اهواز برایش نشدنی است. از حقوق اجتماعی محروم است و در تفسیری حیرتانگیز این حقوق کار کردن را هم شامل میشود! مجبور میشود به جیرفت برود و آنجا کار کند بلکه شکم خانواده سیر "بشود".
بعدتر رمانی مینویسد که توجه همه را جلب میکند. با آن رمان امکان اینکه وضعش روبهراه شود فراهم بود، اما "نشد"! چه پیش از انقلاب و چه پس از آن. بعد از انقلاب از حقِ تالیفِ #همسایه_ها حدود یکمیلیون تومان نصیبش میشود. پول خوبی بوده و میتوانسته پولِ ادامهداری بشود. "نشد"! انتشارش را ممنوع کردند تا آن پول نصیب مافیای افست شود. همسایهها خرمایی بود بر نخیل و دست او کوتاه!
ماجرا فقط مالی نبود. ترکیبی از حسد و نگنجیدن در گفتمان حاکم بر فضای ادبی باعث شد در دوران حیاتش چنانکه استحقاقش را داشت در مقام نویسندهای بسیار بزرگ پذیرفته "نشود". داستانهایش توان سرگرمسازی داشتند و مورد اقبال بودند و روایت کجوکوژی از رمان مدرن سرگرمکنندگیِ داستان را چندان خوش نداشت و تحقیر میکرد. اینگونه بود که عیبِ آثارش ضریب خورد و حسنِ آثارش ضریبِ منفی! علاوه کنید به سرگرمکنندگی، تمایلهای چپِ آثارش، بهویژه همسایهها را. او و آثارش در دورانی که چپ ناگهان کفر ابلیس شده بود ناگزیر بودند تاوان خبطهای ریز و درشتِ انواع چپ را پس بدهند.
اینها همه نشدن بود؛ اما شدن: میخواست نویسندهای حرفهای باشد. انقلاب که شد خودش را بازخرید کرد تا این رویا را تحقق ببخشد. کاری کردند که این هم نشود؛ همسایهها را سر بریدند. ولی با همهی زحمتی که کشیدند پای اینیکی ایستاد و "شد".
هر صبح کارمندوار قلم برداشت و نوشت و خوب نوشت. بهشیوهی خودش نوشت و مخاطبِ خودش را پرورش داد.
دوام آورد. "هنر تحمل" را بهقیمتِ کاستن از کیفیت و کمّیتِ حیات، هنرمندانه و تمام و کمال اجرا کرد و در نهایت شد آنچه باید.
پاک زیست و پاکبازانه خود را وقف نوشتن کرد و بر قله نشست. بهقیمت کهولت در اوایلِ شصتسالگی.
پلها
بیشتر دربارهی احمد محمود در پلها:
احمد محمود و همسایههایش
آنچه بر سر احمد محمود آوردیم
270 viewsاحمد ابوالفتحی, 06:39