Get Mystery Box with random crypto!

خواهر دامادمون 1402/02/13 #زن_شوهردار سلام برای خیلی ها شاید | 🔖دا̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑ــــــا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑̑ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ــــده🔖

خواهر دامادمون
1402/02/13
#زن_شوهردار

سلام
برای خیلی ها شاید همچین اتفاقی یا شبیه به این با هرکسی بی افته، نمیخوام خودم رو گنده کنم و یا بگم کص کن قهاریم نه ولی به اندازه خودم و تو سن و سال خودم سکس و رابطه با دختر و زن بیوه و زن شوهردار، سن بالا داشتم حالا یا به اشتباه یا درست زندگی انسان هرجور بخواد رغم میخوره بگذریم
اولین بار داستان مینویسم و کم وکاستش رو ببخشید
من شهرام مستعار الان34سالمه و توی تهران زندگی میکنم تقریبا 14سال پیش خواهرم ازدواج میکنه که دامادمون3تا خواهر داره که دوتاشون سن بالا و مجرد و خواهر کوچیکش لیلا بود اسمش.
اون زمان شوهر داشت و یه پسر یک سال تقریبا. اون موقع تقریبا اوج باشگاه و بدنسازی و تمرین من بود 15سال پیش یه بدن رو لباسی خوشگل داشتم و خیلی باخودم حال میکردم حالا کاری ندارم که اون زمان تا تونستم با همین بدن جنایت ها کردم رفیق های اهل دل میدونن بدن خوب داشتن تو خانم بازی و زید بازی جواب میداد.
از داستان دور نشم این لیلا خانم ما از نگاهش میشد فهمید که خیلی شهوتی و از منم بدش نیومده،خیلی تو مهمونی ها و دورهمی ها میدیدمش تا گذشت و من نامزد کردم و مثلا دیگه خواستم دست از اینکارها بردارم و سرم رو بندازم پایین و زندگی کنم.
ما یه دوست خانوادگی داریم سمت ارومیه عروسی دخترشون بود دعوت کردن همه جمع شدن برن من چون باید سرکار میرفتم نشد برم، خیلی ناراحت بودم خانوادم راه افتادن به سمت ارومیه و من ساعت10:30،11شب بود قلیون چاقیده بودم داشتم میکشیدم دیدم یه شماره غریبه زنگ زد و حرف نمیزنه، چند بار این کار رو تکرار کرد و شروع کرد پیام دادن هر چی ما بیشتر پرسیدیم اون کمتر جواب میداد تا اینکه گفتم اگه نمیخوای معرفی کنی رو مخم نرو حوصله ندارم که گفت تو که تنهایی باید تا الان بهت خوش گذشته باشه دیگه مطمئن شدم که این اشناست و میدونه من دارم چیکار میکنم خلاصه بعد کلی کلنجار گفت که لیلاست گفتم مگه میخاری رو مخ میری خوب بگو از اول بگو کی هستی.
گفت بخارم میتونی بخارونی گفتم امتحانش مجانی گفت که میترسم بیای خرج شیر موز و تقویتی نتونی کنی گفتم یعنی انقدر بالایی وداغی گفت میخوای امتحان کنی گفتم فردا اونجام خونش منظورم بود گفت بیا.
کاری ندارم رفتم سرکار مرخصی ساعتی گرفتم ساعت10صبح خونش بودم رفتم دیدم اماده کرده خودش رو. یه لباس توری بلند پوشیده ارایش یه کفش پاشنه بلند سر تا پاش رو نگاه کردم تا اون لحظه خدایی اون حجم کون رو با لباس من ازش ندیده بودم گلدون رو میذاشتی راحت روش وای میستاد، سینه اش75، 80 میشد گفتم تیپ زدی گفت بخاطر تو رفتم جلو لب تو لب شدم و تا تونستیم تو همدیگه لولیدیم. لباس من رو خودش در اورد و شروع کرد ساک زدن واقعا تا اون لحظه هیچکس مثل این کارش رو بلد نبود حرفه ای بود مثل بعضی از دوستان30سانت ندارم اما17سانت و یه مقدار قطرش کلفت یه جوری میخورد گفتم الان که ابم بیاد رحم نکردم خوابید رو زمین و لنگش رو دادم بالا به مرگ خودم اصلا رحم نکردم بدون اینکه ببینم کجا دارم فرو میکنم تا ته جا کردم توش از بغل کیرم ابش راه افتاده بود یه چند دقیقه تو همون حالت زدم و داگیش کردم حجم کون دیدم و کوس از لای پاش دیدم دیگه نفهمیدم چی شد کردم توش لیلا فقط اخ و اوخ میکرد و جوووون جوووون گفتنش کل خونه رو برداشته بود کیر رو در اوردم گفتم الان از کون نکنم دیگه باید خایه مالی کنم گذاشتم دم سوراخ کونش گفت فقط باز تو وحشی بازی در نیار اروم بکن توش باز که شد هرچی دوست داری تلمبه بزن
منم اروم کردم و تا ته کردم توش بعد شروع کردم تلمبه زدن دیدم این همه جوره پایه است از کون به کوس؛ از کوس