Get Mystery Box with random crypto!

دو سال پیش شروع کردم. حس خوبیه که می‌دونم زن خوشگلی که جلوم نش | 🔖دا̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑ــــــا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑̑ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ــــده🔖

دو سال پیش شروع کردم. حس خوبیه که می‌دونم زن خوشگلی که جلوم نشسته، کُس و کون تمیز و بی‌مویی زیر این شلوار جین و شورتش داره. راستی شورتت چه رنگیه؟
+آبی.
-ساده است یا نخ در بهشته؟
+نمی‌دونم نخ در بهشت یعنی چی.
-شورت لامبادا دیگه. همینا که پشتش فقط یک نخه و تو چاک کون میره. جلوش هم فقط در حدیه که چاک کُس رو بپوشونه.
+ساده است.
-تاپ و شلوارک من خوشگله؟ زیرش شورت و سوتین نپوشیدم.
+فهمیدم نپوشیدی. آره قشنگه، بهت میاد.
-از شلوارک تا زانو بدم میاد. عاشق شلوارک شورتی هستم.
+چون ریزنقشی، این مدلی بیشتر بهت میاد.
-خب برگردیم به گایش ریاضی؟
یک ساعت و نیم دیگه ریاضی کار کردیم. این بار سر خودم هم درد گرفت. سارینا بیشتر از چیزی که فکر می‌کردم تو ریاضی ضعیف بود. حتی حس کردم که خودش هم بابت این موضوع عصبی شده. تنها نکته مثبت این بود که برای یادگیری تمام تلاشش رو می‌کرد! بعد از اتمام درس آخر، ایستاد و گفت: وقت ناهاره، ضعف کردم. چی می‌خوری سفارش بدم؟
+هر چی دوست داشتی.
-تعارف کیری می‌کنی؟ حالاحالاها قراره بهم درس بدی و هر روز ناهار اینجایی. اعصاب ندارم عین احمقا هر روز اینطوری تعارف کنی. کباب، ماهیچه، گردن، فست‌فود یا هر چی دلت می‌خواد؟
کمی فکر کردم و گفتم: کباب کوبیده.
-اوکی منم هوس کوبیده کردم. البته مطمئن باش کوبیده به این محشری تا حالا نخوردی. این رستوران عالیه.
همراه با سارینا از اتاقش خارج شدم و گفتم: سرویس بهداشتی کجاست؟
با دستش به انتهای راهرو اشاره کرد و گفت: درش یکمی گیر داره و سفت باز و بسته میشه.
وقتی از سرویس بهداشتی برگشتم، سارینا روی کاناپه نشسته بود. روبه‌روش نشستم که در همون لحظه گوشیش زنگ خورد. ابروهاش رو بالا انداخت و گفت: بابامه.
با خوش‌رویی با پدرش احوال‌پرسی کرد. از مکالمه‌شون مشخص بود که پدرش پیگیر شرایط درسیشه. سارینا گفت: نگران نباش بابا، گفتم که لیلا جون کار بلده. سه ساعت ریاضی کار کردیم. عین دیروز گشنه‌ام شده بس فسفر سوزوندم.
سارینا هم زمان به من زل زد و پیغام توی ذهنش رو با نگاهش بهم ‌رسوند. بعد از قطع تماس، به ساعت نگاه کرد و گفت: وای نیم ساعت دیگه مونده تا غذا برسه. می‌میریم از گشنگی. فردا یادم بنداز زودتر ناهار رو سفارش بدیم.
+اوکی.
-نوک ممه‌هات چه رنگیه؟ صورتی؟ قهوه‌ای؟
می‌دونستم این سوال رو عمدا بعد از تماس با پدرش ازم پرسید. سعی کردم عادی به نظر بیام و گفتم: قهوه‌ای.
-کم رنگ یا پُر رنگ؟
+کم رنگ.
-نوک ممه‌های من قهوه‌ای پُر رنگه. دوست داری نشونت بدم؟
+نه دوست ندارم.
-توی کُست چه رنگیه؟ تو کُس من قرمزه. دوست داشتم صورتی بود.
+نمی‌دونم.
-یعنی چی نمی‌دونم؟! تو کُستو تا حالا نگاه نکردی؟ یا شوهرت نگاه نمی‌کرد؟
+شوهر سابقم.
-اوکی شوهر سابقت. کُستو نمی‌خورد؟
+نه.
-فقط لنگاتو می‌داد بالا و می‌کرد توش؟
+آره.
-دور کُست چی؟ سیاه و تخمیه یا همرنگ پوستته؟
+تا حدودی هم رنگ پوستم اما خب کمی تیره تر.
-چه ست خفنی بشه، بدن سکسیت با کُس یکمی پُر رنگ تر از پوست گندمیت. تازه فکر کن توش صورتی هم باشه. اوف که چه شود…
یک آه کشیدم و حرفی که می‌خواستم بزنم رو قورت دادم. سارینا فهمید و گفت: بگو قورتش نده. می‌خوای رنگ دور کُس من بدونی؟ دقیق همرنگ پوستمه.
+نه یه سوال دیگه می‌خواستم بپرسم.
-بپرس، راحت باش.
+فقط برای شکنجه و آزار من اینقدر خودت رو علاقه‌مند به اندام جنسی یک همجنست نشون میدی یا واقعا همچین علاقه‌ای داری؟
-اسمش علاقه نیست. بهش میگن گرایش جنسی. همجنس‌گرا، دگرجنس‌گرا و دوجنس‌گرا و غیره‌گرا…
+من زیاد تو این چیزا وارد نیستم. راستش اصلا وارد نیستم. خب ت