Get Mystery Box with random crypto!

دعبل

لوگوی کانال تلگرام deabelnews — دعبل د
لوگوی کانال تلگرام deabelnews — دعبل
آدرس کانال: @deabelnews
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.05K
توضیحات از کانال

پایگاه اطلاع رسانی دعبل

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 7

2022-01-27 16:58:30
@deabelnews
153 views13:58
باز کردن / نظر دهید
2022-01-21 21:07:17 ‏فایل صوتی از طرف سعید مقدسیان
133 views18:07
باز کردن / نظر دهید
2022-01-21 21:07:17 شب هجران سراومدآره والله
گل پیغمبراومد آره والله
من بگویم بی عدد. حضرت زهرا مدد.حضرت زهرا مدد.
سوره کوثر قرآن وببین.اشگ شوقم میچکد روی زمین .اومده هستی ختم المرسلین. داره میخنده امیرالمومنین
ذکرکل انبیا. ذکر کل اولیا. حضرت زهرا مدد.حضرت زهرامدد
................
اومده بودوهستم آره والله
سرراهش نشستم آره والله
دل شده آواره اش.کعبه ام گهواره اش . حضرت زهرامدد. حضرت زهرا مدد
آرزودرآرزوی فاطمه.هرملک به گفتگوی فاطمه . دل ماپرزد به سوی فاطمه. مکه داره عطروبوی فاطمه
شد دل مامنجلی. این بود ذکر علی . فاطمه یا فاطمه
................
سوره کوثرآمد آره والله
سپرحیدر آمد آره والله
مروه وصفای ما. مشعرومنای ما.حضرت زهرا مدد حضرت زهرا مدد
آمده آیینه روی خدا. آمده مادر مصباح الهدی.
شدخدیجه مست بوی دخترش. میزند بوسه به او سرتا به پا
کن دهان را شستشو. لب گشا امشب بگو. حضرت زهرا مدد. حضرت زهرا مدد
..................
آمده روی احمد.آره والله.
داره بوی محمد آره والله
در شب میلاد او. شددل ما شاد او. حضرت زهرامدد. حضرت مدد
عبدسرتاپاخدایی را ببین
مرحباصدمرحبا صدآفرین
درشب میلادزهرا میگیرم
عیدی از دست امیرالمومنین
گرچه من صحرایی ام. تا ابدزهراییم . حضرت زهرا مدد
@deabelnews
140 views18:07
باز کردن / نظر دهید
2022-01-21 21:07:17 #حضرت_زهرا

در میان شعر تو بانو! اگر حاضر شدم
خواندم اول کوثر و با نام تو طاهر شدم
در خیالم صحن و گنبد ساختم، زائر شدم
نام شیرین تو  بردم فاطمه! شاعر شدم

رشته‌ای بر گردن ابیات من افکنده دوست
می‌برد شعر مرا آنجا که خاطر خواه اوست

ناگهان دیدم میان خانه‌ی پیغمبرم
چون خدیجه غرق نوری از جهانی دیگرم
چرخ می‌زد یک نفس روح القدس دور و برم
تا نوشتم فاطمه، بوسید برگ دفترم

از شکوهش آسمان ساییده اینجا سر به خاک
آسمان را با خودش آورده این دختر به خاک

ای محمد! دشمنت را دوست ابتر می‌کند
خانه‌ات را بوی ریحانه‌‌ معطر می‌کند
دیدنش بار رسالت را سبکتر می‌کند
دختر است اما برایت کار مادر می‌کند

دختران آیات رحمت، مادران مهر آفرین
می‌شود ام ابیها، هر دو باهم، بعد از این

یک زره خرج جهازت، حُسن‌هایت بی‌شمار
با تو حیدر روز خیبر حرز می‌خواهد چکار؟
تا تو از تیغ دودم با عشق می‌گیری غبار
بعد از این مستانه‌تر صف می‌شکافد ذوالفقار

قوت بازوی مولایی به مولا، فاطمه!
قصه‌ی پیوند دریایی به دریا، فاطمه!

در هوای عاشقی با هم کبوتر می‌شوید
هر دو کوثر می‌شوید و هر دو حیدر می‌شوید
هست شیرین نامتان، قند مکرر می‌شوید
هر دو در کفواً احد با هم برابر می‌شود

بیت‌هایم بر درِ بیت تو زانو می‌زنند
شاعران تنها برای یک نظر، رو می‌زنند

در کسا، بی پرده با الله صحبت می‌کنی
هل اتی را سفره‌ی نور و کرامت می‌کنی
فکر خلقی، نیمه شب با حق که خلوت می‌کنی
در غم همسایه، ترک خواب راحت می‌کنی

مادری الحق چه می‌آید به نامت، فاطمه!
می‌دهد از سوی ما مهدی سلامت، فاطمه!

امتحان پس داده‌‌ای در آسمانها پیش از این
سالها بر عرش می‌تابید نورت چون نگین
حضرت حق چون دلش آمد بیایی بر زمین
واقعاً "الحمد للهِ ، رب العالمین"

جلوه‌ی نور تو را تنها خدایت دید و بس
فاطمه! قدر تو را تنها علی فهمید و بس

عالمی در حیرت از این آسیا چرخاندنت
با تبسم خستگی را از علی پوشاندنت
در عجب روح الامین از طرز قرآن خواندت
پیش نابینا میان حِصن چادر ماندنت

حجب میراثت، حیا سایه نشین چادرت
داده دل حتی یهودی هم به دین چادرت

سفره‌‌ی نان خالی اما سفره‌ی انعام پُر
خانه‌ات میخانه، ساقی با سخاوت، جام پر
از تو راضی و دلش از گردش ایام پر
کعبه از بت خالی اما کوچه از اصنام پر

ای زبانت ذوالفقارِ حیدر بی‌ذوالفقار!
بت شکن! برخیز، بسته دست او را روزگار

قاسم صرافان

@deabelnews
114 views18:07
باز کردن / نظر دهید
2022-01-21 21:07:16 #حضرت_زهرا

باز به من راه سخن باز شد
طایر اندیشه به پرواز شد

تا که کند سیر، مقامات را
مدح کند،‌ مادر سادات را

گر، نه مدد از نظرِ وی رسد
خامه به طوف حرمش کی رسد؟

اختر تابنده‌ بُرج شرف
گوهر رخشنده‌ دُرج شرف

مایه‌ فخریه‌ خیرالبشر
دوستی و دشمنی‌اش، خیر و شر

ریزه خور سفره او، اولیا
در بَر او بر سَرِ پا، انبیا

روح نُبی ، جان نبی، ذات دین
کشته شده بر سرِ اثبات دین

در شرف و عفاف، الگو تویی
به بانوان، بزرگ بانو تویی

به بی‌قرین ، نیست قرین تو کَس
و گر کسی هست، علی هست و بس!

بود به دستور خدای اَحد
که مصطفی به دست تو، بوسه زد

جن و ملک، کمینه خیل توأند
خلق، عوالم به طُفیل توأند

حُب تو، شیرازه‌ اُمّ الکتاب
سایه‌نشینِ مِهر تو، آفتاب

مقدم تو داده به خاک، اعتبار
فرش کند از تو به عرش، افتخار

هم ز سَران، خود پسرانت سَرند
هم، همه مفتخر زِ تو مادرند

در صف محشر، چو رسد گام تو
محشر دیگر شود از نام تو

به‌گاه غم ذکر امامان، همه
فاطمه، یا فاطمه، یا فاطمه

دامن تو، حسین، می‌پرورَد
آن‌که دل خدای هم می‌برَد

فضه‌ تو، معلم عالمی
که دارد از یَم کمالت نَمی

خانه‌ تو گلبُن عشق و عفاف
به گِرد آن کعبه بوَد در طواف

صبر تو را نداشت ایوب، هم
اشک تو را نریخت یعقوب، هم

عبادت و خدمت تو، متصل
دسته‌ دستاس ز دستت خجل

چشم ملَک، محو نماز شبت
گوش فلک، به نغمه‌ یارَبت

استاد حاج علی انسانی

@deabelnews
111 views18:07
باز کردن / نظر دهید
2022-01-21 21:07:16 #حضرت_زهرا

...صبح شور آفرين ميلادت
لحظه‌‌ها چون فرشتگان شادند
چار تن بانوي بهشتی هم
گل فشاندند و دل ز كف دادند
داد فرمان، خدا به پيغمبر
كه: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انحَر»

مثل «حوا» شميم جنت را
«مريم» آن جا به يك اشاره گرفت
بوسه بر خاک پايت «آسيه» زد
دامنت را به شوق، «ساره» گرفت
جز تو اي معنی «كلام الله»
كيست شايستۀ «سلام الله»؟

ای وجودی كه در كمال شهود،
هستی‌ات نورِ عالمِ غيب است
نام پاک تو بی‌وضو بردن
نزد اصحابِ معرفت، عيب است
با علي نُه بهار پيوستی
دَرِ خواهش به روی خود بستی

به خدا، خانۀ گِلين تو را
اشتياق حبيب، پُر كرده ست
عطر ناب «لِيُذهِبَ عَنكُم»
بوي«امَّن يُجيب» پُر كرده ست
حلقه زد گرد چهره‌ات چون ماه
هالۀ «اِنَّما يُريدُ الله»

لطف سرشارت، اي عصارۀ وحي
خستگان را به مهر، تسكين داد
تا سه شب، قوت خويش را هر شب
به يتيم و اسير و مسكين داد
در شگفت از تو قدسيان ماندند
سورۀ نور و هل اتي خواندند

چه كسي مي‌بَرد گمان كه خدا
به كنيز تو رتبه كم داد؟
فضه شد ميهمان مائده‌ای
كه خدا پيش از اين به مريم داد
می‌توان با محبت تو رسيد
به رهايی به روشنی به اميد

نيمه شب‌ها كه در دل محراب
ذكر آيات نور داشته‌ای
اي نمازت نهايت معراج!
عرش را پشت سر گذاشته‌ای
باغ سجاده غرق عطر تو بود
همه آفاق، زير چتر تو بود

صلح سبز «حسن» كه جاری شد
چشمه در چشمه از پيامت بود
نهضت سرخ روز عاشورا
شعله در شعله از قيامت بود
خطبه را زينب از تو چون آموخت
سخنش ريشه ستم را سوخت

ای دلت در كمال بی‌رنگی
از همه كائنات، رنگين تر!
بود بار امانت از اول
روی دوشت ز كوه، سنگين تر
تو منزّه‌ترينِ زن‌هایی
بر بلنداي نور، تنهايی

با همان دست عافيت پرور
كه پرستاری پدر كردی،
از امام زمان خود، ياری
در هياهوی پشت در كردی
سرمه ديده، خاک پايت باد
همه هستی‌ام فدايت باد...

محمدجواد غفورزاده

@deabelnews
96 views18:07
باز کردن / نظر دهید
2022-01-21 21:07:16 #حضرت_زهرا

دنیا به کام تلخ من امشب عسل شده است
شیرین شده است و ماحصلش این غزل شده است

تاثیر مهر مادریت بوده بر زبان
این واژه ها اگر به تغزل بدل شده است

مادر! حضور نام تو در شعر های من
لطف خداست شامل حال غزل شده است

غیر از تو جای هیچ کسی نیست در دلم
این مسأله میان من و عشق حل شده است

سیاره ای که زهره نشد آه می کشد
آه است و آه  آنچه نصیب زحل شده است

زهرایی و تلألو نور محبتت
در سینه ام ز روز ازل لم یزل شده است

با نام تو هوای غزل معنوی شده است
بی اختیار وارد این مثنوی شده است

هرگز نبوده غیر تو مضمون بهتری
تنها تویی که بر سر ذوقم می آوری

نامت مرا مسافر لاهوت کرده است
لاهوت را شکوه تو مبهوت کرده است

از عرش آمدی و زمین آبرو گرفت
باید برای بردن نامت وضو گرفت

نور قریش! تا که تویی صاحب دلم
غرق خداست شعب ابی طالب دلم

عمرت نفس نفس همه تلمیح زندگی است
حرفت چراغ راه و مفاتیح زندگی است

از این شکوه، ساده نباید عبور کرد
باید مدام زندگیت را مرور کرد

چون زندگیت ساده تر از مختصر شده است
پیش تجملات، جهازت سپر شده است

آیینه ای و سنگ صبور پیمبری
در هر نفس برای پدر مثل مادری

اشک شما عذاب بهشت است، خنده کن
لبخندت آفتاب بهشت است، خنده کن

دنیای ما نبوده برازنده ی شما
هجده نفس زمین شده شرمنده ی شما

آیینه ای نهاده خدا بین سینه ام
حس می کنم مزار تو را بین سینه ام

مانند آن خسی که به میقات پر کشید
قلبم به سوی مادر سادات پر کشید

سید حمیدرضا برقعی

@deabelnews
98 views18:07
باز کردن / نظر دهید
2022-01-21 20:50:02 #حضرت_زهرا

آن شب زمین مکه بر خود ناز می‏ کرد
با ناز خود درهای رحمت باز می‏ کرد

آن شب حرم سر تا قدم حق را هدف بود
گویای تکبیر بلال از هر طرف بود

آن شب شفق در باغ دل ها لاله می ‏کاشت
آن را به عشق یار هجده ساله می‏ کاشت

آن شب سحر سجاده ‏ی دل باز می‏ کرد
قامت به قد قامت، مودّت ساز می ‏کرد

آن شب فلق شعر گل مهتاب می‏ خواند
از بهر غم، شادی، حدیث خواب می ‏خواند

آن شب سپیده جامه بر تن چاک می‏ کرد
گرد ملال از روی احمد پاک می‏ کرد

آن شب زمان چرخ و فلک را تاب می ‏کرد
کلک قضا لوح قدر را آب می‏ داد

آن شب زمین آبستن شور و شعف بود
غواص دل آماده‏ ی صید صدف بود

آن شب منا شعر مبارک باد می‏ خواند
زیبا سرود آن شب میلاد می‏ خواند

آن شب خدیجه بود و درد بار داری
از بارداری بود کارش بی قراری

آن شب ز تنهایی روانش رنج می ‏برد
رنج شکوفایی به پای گنج می‏ برد

آن شب زنان مکه بر او پشت کردند
از او بریدند و نکوهش مشت کردند

آن شب درّ ناسفته ‏ای، بحر کرم سفت
طفلی که بودش در رحم با او سخن گفت

آن شب میان آن دو اسراری مگو بود
وقت شکوفایی نخل آرزو بود

آن شب به مادر از بهشت و حور می ‏گفت
از مرگ ظلمت در دیار نور می‏ گفت

آن شب سحر آهنگ شادی ساز می ‏کرد
در را برای صبح صادق باز می‏ کرد

آن شب خدیجه بود و آه جانگدازش
لطف خدای مهربان و سوز و سازش

آن شب بهشتی بانوان امداد کردند
با یاری خود قلب او را شاد کردند

آن یک به دستش ساغری آکنده از مُل
آن یک برایش سندس و استبرق و گل

آن یک به پایش با ترنم لاله می ‏ریخت
لبخند از لب در، دیار ناله می‏ ریخت

آن یک برایش باده در پیمانه می ‏کرد
آن یک پریشان گیسوانش شانه می ‏کرد

مریم به گوشش آیۀ انجیل می‏ خواند
آسیه بهرش داستان نیل می‏ خواند

سارا برایش عود و عنبر دود می ‏کرد
او را مهیا بهر یک مولود می‏ کرد

ناگه خدا از راز هستی پرده برداشت
آهنگ فتح نور در شهر سحر داشت

تا مصطفی را ابتران ابتر نخوانند
شعر هجا در وصف پیغمبر نخوانند

ام القرا آیینه دار نور گردید
چشم کج اندیشان عالم کور گردید

کون و مکان را ذات حق زیب و فری داد
بر خاتم پیغمبرانش دختری داد

آن هم چه دختر نازنین و ناز پرور
دختر نه بلکه بر یتیم مکه، مادر

بالاتر از او بین زن ها دختری نیست
در امتحان همسری شد نمره ‏اش بیست

هر تار مویش آیۀ حبل المتین است
بر حلقۀ انگشتر خاتم، نگین است

آمد به دنیا عصمت کبرای سر مد
ام‏ الائمه فاطمه ام ‏محمد

آمد به دنیا شاهکار کل خلقت
گنجینۀ شرم و حیا و کان عصمت

آمد به دنیا آنکه نورش منجلی بود
معراج احمد بود و منهاج علی بود

آمد به دنیا آن که هستی هست مستش
از مستی هستی بشر شد پای بستش

گر او نبودی هستی عالم نبودی
مشهودی از آب و گل و آدم نبودی

گر او نبودی زندگی بی محتوا بود
در پردۀ ابهام آیات خدا بود

او رحمتی بر رحمه للعالمین است
او زینت آیات قرآن مبین است

بر جسم ختم‏ الانبیا روح است زهرا
بر کشتی عدل علی نوح است زهرا

آئینه دار نهضت پیغمبر است او
بهر پدر دلسوزتر از مادر است او

مظهر خدا هست و خدا را اوست مظهر
ساقی علی هست و علی را اوست کوثر

شرمنده از نور جمالش آفتاب است
درس نخستین بر زنان حفظ حجاب است

لب های ختم الانبیا بوسید دستش
پیمانۀ صبر علی گردید مستش

از بس که داده ذات حق قدر و مقامش
قد قامت احمد بود از احترامش

بی فاطمه نام نبی معنا ندارد
فرقی علی با حضرت زهرا ندارد

ژولیده نیشابوری

@deabelnews
107 views17:50
باز کردن / نظر دهید
2022-01-21 20:50:02 #حضرت_زهرا

عطر گل ها میبرد هوش از سر پروانه ها
بوی عشق و عاشقی پیچیده در میخانه ها
ساقی کوثر خودش امشب پذیرای همه ست
لب به لب پر میشود با دست او پیمانه ها
عقل هم اقرار دارد میکند از فرط شوق
عالمی دارند امشب تک تک دیوانه ها
در شب میلاد مادر هیچکس دل مرده نیست
از طرب کف میزند دستان زیر چانه ها
هرگلی بویی اگر دارد ز بوی فاطمه ست
ای به قربان چنین ریحانه ای ریحانه ها
ماه از رو میرود،خورشید غبطه میخورد
تا پیمبر میگذارد زهره را بر شانه ها
فاطمه یا فاطمه دارد تراوش میکند
از لب حوریه ها ، حانیه ها ، حنانه ها
بی نگاه رحمتش قطعا نمی آید به کار
"چارقل" یا "وان یکاد" سر در کاشانه ها
با محب حضرت زهرا برادرخوانده ایم
فاطمیون را که کاری نیست با بیگانه ها

در بهار فاطمی ما ذوق بی حد می کنیم
ما فقط با فاطمیون رفت و آمد میکنیم

لشگری حور و پری پاک و مطهر آمدند
به هوای دیدن زهرای اطهر آمدند
از فرشته پر شده سرتاسر بیت النبی
ساکنان آسمان بسکه مکرر آمدند
احتیاجی که به زنهای قریش اصلا نبود
مریم و آسیه و حوا و هاجر آمدند
قابله هایی همه قابل همه از جنس نور
به هواداری بانوی پیمبر آمدند
بوی گل از دامن سبز خدیجه میرسید
به تماشای گل یاسی معطر آمدند
تا بشارت از شریک زندگانی اش دهند
هی ملائک دسته دسته نزد حیدر آمدند
عرشیان و فرشیان با یکدگر راهی شدند
عالم و آدم به پابوسی مادر آمدند
تا که بگذارند صورت زیر پای فاطمه
انبیا و اولیا با پا نه با سر آمدند
از گدایی به نوایی میرسند آخر ، مگر
آن کسانی که در این خانه کمتر آمدند
مطمئنم دستِ پُر برگشته اند آن عده که
دست خالی محضر بانوی کوثر آمدند

هرچه دارد با تمام شهر قسمت میکند
بیش از آن چیزی که میخواهم محبت میکند

مهر و ماه و آسمان و کوه و صحرا خلق کرد
کهکشان و کشتی و خورشید و دریا خلق کرد
هم زمین و هم زمان و هم ثواب و هم عقاب
هم بهشت و دوزخ و دنیا و عقبا خلق کرد
پیش از اینها در عدم از نور خود مشتق گرفت
اولین سنگ صبورش _مصطفی _را خلق کرد
به همین راضی نشد از جنس خود آیینه ای
چون علی مرتضی عالی اعلی خلق کرد
نه علی بود و نه احمد بی وجود فاطمه
هر دو را در سایه ی الطاف زهرا خلق کرد
در زمان خلق زهرا هیچ کس دستی نداشت
لاشریک له... خودش تنهای تنها خلق کرد
تا نماند بعد از این گرد یتیمی بر رخش
بهر پیغمبر خدا ام ابیها خلق کرد
حجت الله علی الحجة به این معناست که
یازده تا حجت الله علینا خلق کرد
مریم از عمرش یکی دارد اگر عیسی مسیح
فاطمه در دامنش چندین مسیحا خلق کرد

فاطمه یعنی همان إنا هدیناه السبیل
حبرییل از سجده ی بر فاطمه شد جبرییل

در وجود فاطمه صورت و سیرت دیدنی ست
مادری با این وقار و شأن و شوکت دیدنی ست
مصطفی خم میشود بوسه به دستش میزند
دختری با این همه قدر و ابهت دیدنی ست
در تمام عمر خود از شوهرش چیزی نخواست
همسری اینگونه با صبر و متانت دیدنی ست
محضر آقای خود هر وقت لب تر میکند
چشم گفتن های حیدر بی نهایت دیدنی ست
میرود محراب با معبود خلوت میکند
رفتن معراج او روزی سه نوبت دیدنی ست
نزد نابینا هم از سر چادرش را برنداشت
اینقدر حجب و حیا، شرم و نجابت دیدنی ست
هر کجا زهرای مرضیه نباشد دوزخ است
با وجود حضرت صدیقه جنت دیدنی ست
بی گمان در محشر فردا به حرفم میرسید
زیر پای مادرم تخت شفاعت دیدنی ست
از مقام حضرتش امروز قطعا غافلیم
جایگاه فاطمه روز قیامت دیدنی ست
زیر و رویم میکند وقتی صدایم میکند
نقش زهرا بی گمان شبهای هییت دیدنی ست
شک اگر داری از امثال أبوحامد بپرس
مهر بی بی زیر طومار شهادت دیدنی ست
در گرفتاری گره از کارمان وا می کند
رحمت بسیار این خاتون به رعیت دیدنیست
از دهان طفل میگیرد به سائل میدهد
جود و بذل و بخشش وقت کرامت دیدنی ست
در مرام و مسلک زهرا "برو" در کار نیست
"گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست"

علیرضا خاکساری

@deabelnews
99 views17:50
باز کردن / نظر دهید
2022-01-21 20:50:01 #حضرت_زهرا

نسیم می وزد و باده خوشگوار شده
گلی شکفته که سرچشمه ی بهار شده
حضور خاکی رب است در مدار زمین
که با تولد یک زن ادامه دار شده
کسی که از تبعات وصال و هجرانش
خوش است فرش ولی عرش سوگوار شده
کسی که شرط وجود پیامبر حتی
به شرط بودن او صاحب اعتبار شده
به گرد قامتش امواج نور خیمه زده
به زیر هر قدمش کهکشان غبار شده

عیان شده است که سرّ نهان خلقت کیست
پس از تو گفت خدا داستان خلقت چیست

نوشت اوّل دفتر از ابتدا زهرا
از ابتدای ازل تا به انتها زهرا
از آن زمان که ندانیم تا نمی دانیم
همیشه و همه اوقات و هر کجا زهرا
و خواست تا بنویسد نبی، علی، حسنین
خلاصه شد همه در یک کلام، با زهرا
و حرف تا که به اینجا رسید فهمیدم
که بود و هست همه کاره ی خدا زهرا
چرا که منحصراً خلقت چنین نوری
فقط برای خودش بوده است تا زهرا ...

میان عرصه ی میقات پای بگذارد
و حق ز آینه ی خویش پرده بردارد

که رو کند سند افتخار خلقت را
نشان دهد به همه شاهکار خلقت را
به مهر و ماه و سپهر و فلک بفهماند
دلیل گردششان بر مدار خلقت را
کسی که جز خودش و احمد و علی نشناخت
کنیز عرشی پروردگار خلقت را
در آن زمان که زمانِ زمان به سرآید
و بین حشر ببندند بار خلقت را
خدا ندا کند: ای فاطمه حبیبه ی من
بیا به سر برسان انتظار خلقت را
بیا که عرصه ی محشر برایت آماده است
بگیر دست خودت اختیار خلقت را

که جن و انس بفهمند کار ما با توست
تمام هستی مایی فقط خدا با توست

به اوج شأن و مقامت سری نمی آید
کسی نیامده و دیگری نمی آید
دلیل ختم نبوّت نبوده بابایت
پس از ظهور تو پیغمبری نمی آید
شنیده ایم که در صورت نبودت هم
برای همسر تو همسری نمی آید
به قامت تو فقط مادری برازنده است
به مهربانی تو مادری نمی آید
قدم گذار به محشر که تا نیایی تو
برای خلق شفاعتگری نمی آید

نگات مور وجود مرا سلیمان کرد
یهود را نَفَس چادرت مسلمان کرد

تو و صفات تو را هر چقدر سنجیدیم
و هر چه در دل این بیکرانه چرخیدیم
به انتهای تو راهی نیافتیم اصلاً
در ابتدای تو مانده تو را نفهمیدیم
نبی نبود علی هم نبود تو بودی
و ما کنار خدا جلوه ی خدا دیدیم
حضور گرم تو یک روز هم زیادی بود
برای ما که کنارت دمی نتابیدیم
همین که سایه ی تو سایه سار این دنیاست
همیشه گرم نگاه زلال خورشیدیم

بهشت می شود آنجا که تو نگاه کنی
نگاه کن که مرا باز رو به راه کنی

زکُنه ذات تو این عقل کم چه می فهمد
شب سیاه دل از صبحدم چه می فهمد
زبانِ از تو سرودن فقط زبان خداست
شکوه وصف تو را این قلم چه می فهمد
به بندگی تو بیخود نکرده فخر خدا
نماز از قدم پر ورم چه می فهمد
سه روز نان خودت را به دیگران دادی
بپرس از کرم از این کرم چه می فهمد
بپرس دختر پیغمبر خدا امّا
چنین غریب چنین بی حرم؛ چه می فهمد؟!
من از نسیم معطر به یاس فهمیدم
«حضور مادریت را شلمچه می فهمد

شده است نام تو سربند هر جوان شهید
تبسم تو تسلّای مادران شهید »

محمد علی بیابانی

@deabelnews
97 views17:50
باز کردن / نظر دهید