. اگر قرار است صبر مرا با دوریت بیازمایی،دست بردار محبوب من.ش | نيـلـوفـر رضـايـى
.
اگر قرار است صبر مرا با دوریت بیازمایی،دست بردار محبوب من.شکی ندارم که سربلند میشوم.. پس چرا بگذاریم لحظه به باد فنا برود؟ چرا مرا شبیه کرم ابریشم نمیآزمایی!؟که پیله شوم دور تنت،که نزدیک خودم پروانه شوی،که مرا بشکافی برای جهان تازهات.. تا به کی؟تا به کی زبان دور دهان بچرخانم گوشهی لبم را بگزم با چشمان بسته که با تصور طعم بوسهات دهانم تر شود.. تا به کی سینهام به جای سینهات بر پیراهنم بکوبد که وقتی پشت پلکان من نشستی چنان میکوبد که انگار کولیان دور آتش،که درویشان به سماع، که کودکان در جشن... دستبردار عزیز من.. چه فایده که یخ را زیر آفتاب به انتظار خودت بگذاری؟ شکی ندارم که میماند،که جایی نمیرود،که پای رفتن ندارد ولی آب میشود..حیف نیست؟ من اگر بدانم پسِ تمام انتظار «تو» نشستهای صبوری میکنم.. امّا تو دست بردار.. وقتی میشود بِتَنیم در هم،که تار شوم در پود تو ، چرا ریسمانی آویزان به میخ انتظار.. چرا ریسمانی آویزان به دیوار دوری.. حیف نیست عزیز من؟! من که داغ میمانم،ولی لحظهها از دهان میوفتند.. و دقیقهها سرد میشوند.. ولی پشیمان میشوی که چرا آنقدر دیر که چرا آنقدر دور.. #فرزانه_صدهزاری . . #محبوب_من #قسمت_اول .