Get Mystery Box with random crypto!

نيـلـوفـر رضـايـى

لوگوی کانال تلگرام delneveshte7577 — نيـلـوفـر رضـايـى ن
لوگوی کانال تلگرام delneveshte7577 — نيـلـوفـر رضـايـى
آدرس کانال: @delneveshte7577
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 2.87K
توضیحات از کانال

نيلوفر.رضايى(رضانيا)
چاپ شده📚#شب_نشده_برميگرديم
جهت خريد به سايت 360book.irمراجعه كنيد♥️
براي انتقادات و پيشنهادات به ربات زير پيام دهيد👇
@Niloufarrezaeibot

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-06-20 21:49:00 https://www.instagram.com/p/CfCPrFQuaEW/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
پست جديد
منتظر لايك و كامنت هاتون هستم
128 viewsNilOofar Rezaee, 18:49
باز کردن / نظر دهید
2022-06-16 12:12:25 چند روز پيش يه مطلبى خوندم كه در مورد سندروم "هايپرتيميزيا"بود
اين سندرم به حافظه ى فوق العاده برتر معروفه
و اينجوريه كه فرد تمام اتفاقات رو با جزئيات به خاطرش مياره و چيزى رو فراموش نميكنه
و وقتي هم نسبت بهش اگاه ميشه قوى تر و خطرناك تر ميشه!
گاهى اوقات شايد حافظه ى قوي داشتن خوب باشه
اما خيلى جاهاهم ميتونه سخت و عذاب آور باشه
چون تو هميشه يك سرى خاطراتى دارى كه دوست نداري به يادشون بيارى،دوست ندارى توى ذهنت بمونن و حتى لحظه اى و در موقعيتى به يادشون بيفتی،
و راحت ترش اينكه گاهى ميخواى به خواست خودت يك موضوع،يك حادثه و اتفاق و يا كسى رو فراموش كنى اما نميتونى!
و اين نتونستن يعنى اينكه تو تمام جزئيات از اون حادثه،از اون فرد و اون اتفافات در حافظه ات مونده و با هر تلنگرى يادش ميفتى…
مثلا من يادم ميمونه كه اولين بار كجا،كي و چه ساعتي با ادم هاي مهم زندگيم روبرو شدم
يادم ميمونه كه اولين ديدار چه پيراهن و لباسي به تن داشتن و يا حتي اينكه اولين كلمه بينمون چي رد و بدل شده!
من يادم ميمونه كه لباس مورد علاقه ام رو چه فصلى خريدم
اولين امتحانم رو با چه مدادي نوشتم و حتي اينكه توي اين عكس كدوم عطرم رو به لباسم زده بودم…
گاهى اوقات به ياد داشتن چندان هم خوب نيست
چون زندگي تغيير ميكنه،تو تغيير ميكني و يچيزايي رو از دست ميدي و يچيزايي رو رها ميكني
اما حافظه ات همه چيز رو باجزئيات مثل يه مموري با كيفيت درون خودش ضبط و نگهدارى ميكنه!
و خب شايد من خودم براي همين هم هست كه توى نزديك شدن به آدم ها بيشتر احتياط ميكنم و سخت تر خاطره اى ميسازم كه فراموش نشه!
چون فكر ميكنم ادمهايي كه به اين سندرم دچار هستن،بايد سعي كنن حداقل چيزهايي در ذهنشون ابدي بشه كه ارزشش رو داشته باشه…
.
#نیلوفر_رضایی
293 viewsNilOofar Rezaee, 09:12
باز کردن / نظر دهید
2022-06-16 12:11:55 نميتونى تا ابد با رنج هاى ناخواسته و گذشته اى كه دوستش ندارى بجنگى!
نميتونى هميشه منتظر بمونى تا بلكه يروزى به دست يه واسطه اى اوضاع بهتر بشه…
ميدونى،تو خودت تنهاكسى هستى كه ميتونى براى خودت بجنگى،براى خودت تلاش كنى و منتى بر سرت نباشه!
كه مجبور نميشى براى رسيدن به آرزوهات به كسى بى دليل چشم بگى و سكوت كنى!
تو شايد نتونى گذشته رو تغيير بدى،اما ميتونى باهاش رفيق بشى،از رنج ها و خستگى هاش درس بگيرى و حال و آينده ات رو قشنگ تر بسازى!
براى گذشته نياز نيست جواب پس بدى،اما من فكر ميكنم براى امروز و براى فردات نياز باشه كه به بقيه هم نه،ولى به خودت جواب پس بدى كه چرا اينجاى ماجرايى!
من نميدونم كه زندگى لوكس داشتن به واسطه ى ديگران چه لذتى داره،نميدونم خوشحالى از اينكه بيرون از خونه با كسى درگير نميشى و كارت بانكيت پُر ميشه يا نه؟!
ولى اين رو ميدونم كه يه زندگى ساده با زحمات خودت و غرورى كه به خودت ميده به منت اون جمله ى "هرچيزى دارى از من دارى" هزار برابر بيشتر مي ارزه!
اين روزا اگر ازم بپرسى چرا انقدر انتخاب برات سخت شده
بهت ميگم چون من دنبال چيزى فراتر از پول در درون آدمها هستم
چون پول شايد برام دير و زود داشته باشه
ولى بالاخره بدست مياد….
اما خب ذات خوب و شخصيت ايده آل رو نميتونم با پول بذارم كفه ى يه ترازو!
ميدونى،اين روزا حرف هاى اخلاقى شعارى به نظر مياد
ولى هنوزم حقيقت درون بعضى از ادمها همين حرف ها هست و براى اونا تمام زندگيشونه
و شايد براى همين هم تنها هستن…

#نیلوفر_رضایی
293 viewsNilOofar Rezaee, 09:11
باز کردن / نظر دهید
2022-06-16 08:56:50 يروز بدست ميارى و يروز هم از دست ميدى
و مسئله اينه كه با هردو كنار مياى و ادامه ميدى
پس زود سازگار شدن رو ياد بگير…
اينجورى بهتره،چون در نهايت بايد باهمه چيز بسازى!
با همه ى چيزهايى كه قدرت تغييرشون رو ندارى!

#نيلوفر_رضايی
345 viewsNilOofar Rezaee, 05:56
باز کردن / نظر دهید
2022-05-30 19:46:30 .

اگر قرار است صبر مرا با دوریت بیازمایی،دست بردار محبوب من.شکی ندارم که سربلند می‌شوم..
پس چرا بگذاریم لحظه به باد فنا برود؟
چرا مرا شبیه کرم ابریشم نمی‌آزمایی!؟که پیله شوم دور تنت،که نزدیک خودم پروانه شوی،که مرا بشکافی برای جهان تازه‌ات..
تا به کی؟تا به کی زبان دور دهان بچرخانم گوشه‌ی لبم را بگزم با چشمان بسته که با تصور طعم بوسه‌ات دهانم تر شود..
تا به کی سینه‌ام به جای سینه‌ات بر پیراهنم بکوبد که وقتی پشت پلکان من نشستی چنان می‌کوبد که انگار کولیان دور آتش،که درویشان به سماع، که کودکان در جشن...
دست‌بردار عزیز من..
چه فایده که یخ را زیر آفتاب به انتظار خودت بگذاری؟ شکی ندارم که می‌ماند،که جایی نمی‌رود،که پای رفتن ندارد ولی آب می‌شود..حیف نیست؟
من اگر بدانم پسِ تمام انتظار «تو» نشسته‌ای صبوری میکنم..
امّا تو دست بردار..
وقتی می‌شود بِتَنیم در هم،که تار شوم در پود تو ، چرا ریسمانی آویزان به میخ انتظار..
چرا ریسمانی آویزان به دیوار دوری..
حیف نیست عزیز من؟!
من که داغ می‌مانم،ولی لحظه‌ها از دهان میوفتند..
و دقیقه‌ها سرد می‌شوند..
ولی پشیمان می‌شوی که چرا آنقدر دیر
که چرا آنقدر دور..
#فرزانه_صدهزاری
.
.
#محبوب_من
#قسمت_اول
.
182 viewsNiloofar rezaee, 16:46
باز کردن / نظر دهید
2022-05-28 23:42:46 صدای خوب بارون همراه با پیانو
برای شمایی که روزای سختی رو می‌گذرونید، برای اینکه ۳ دقیقه در آرامش باشید و خواب راحتی داشته باشید. وقتی بهش گوش می‌دید، چشم‌هاتون رو ببندید و به رویاهاتون فکر کنید.

@Nili_Nevesht
119 viewsNiloofar rezaee, 20:42
باز کردن / نظر دهید
2022-05-24 21:59:17 "اجسام"
@Mohammad_Darabifar
82 viewsNilOofar Rezaee, 18:59
باز کردن / نظر دهید
2022-04-25 15:55:05 وقتى بچه اى،زمانى كه ميخواى براى يه بازى يار كشى كنى به هيچى فكر نميكنى جز اينكه بچه هايى رو انتخاب كنى كه قوى باشن،كه برنده بشى و نبازى!
وقتى يار كشى كردى و بچه هاى قوى ميان سمت تو،فكر ميكني كه ديگه هميشه اوضاع به همون شكل ميمونه و تو هم هميشه برنده خواهى شد!
اما يروز صبح كه از خواب بيدار ميشى و ميرى درب خونه هاشون رو ميزنى،ميبينى كه ديگه درب رو باز نميكنند و دوست ندارند كه با تو توى يه تيم باشند!
نميفهمى كه چرا،متوجه نميشى كه اصلا چيشد كه ديگه نميخوان با تو همراه باشن

فقط متوجه ميشى كه بايد خودت رو جمع و جور كنى و نبازى…حتى به تنهايى!
به همين شيوه بزرگ ميشى،بزرگ ميشى و يادت ميمونه كه يروز صبح،وقتى با تابش نور خورشيد از خواب بلند شده بودى و گمان ميكردى كه قراره روز قشنگى رو شروع كنى،با آدمهايى مواجه شدى كه به يكباره ديگه دوستت نداشتند،ديگه همراهت نبودند و ديگه برد و باخت تو براشون اهميتى نداشته!
با به ياد داشتن همون روز بزرگ ميشى و يادت ميمونه كه اگر امروز ينفر دوستت داره از اون روز جورى لذت ببرى كه انگار ديگه فردا دوستت نخواهد داشت!

ياد ميگيرى كه هميشه هم از ادمها دليل نخواى،چرا كه همونطور كه گاهى دوست داشتنشون دليل نداره ممكنه گاهى دوست نداشتنشون هم بى دليل باشه!
ياد ميگيرى كه به كلماتى مثل "هميشه،هرگز،هيچوقت" دل نسپارى و آدمهارو در لحظه دوست داشته باشى،نه به اميد اينكه هميشه اون هارو دارى و هرگز بدون اونها نخواهى بود و هيچوقت تركت نخواهند كرد!
بزرگ ميشى و با به ياد داشتن اون صبحى كه ديگه هيچ يار و هم بازى اى نداشتى،ياد ميگيرى كه اينجاهم ممكنه به فاصله ى يه شب تا صبح ديگه دوست داشته نشى
و اين چندان برات عجيب نخواهد بود…چرا كه انگار براى هيچ چيزى ابديت وجود نداره و همگى يك جمع موقت هستيم كه ممكن هست يك روز جا بزنيم و خيلى هم مهم نباشه كه تا ديروز چقدر يك نفر رو اميدوار كرده بوديم…
اميدوار به بودن ما و برنده شدن با همراهى ما…

#نیلوفر_رضایی
@delneveshte7577
1.1K viewsNilOofar Rezaee, 12:55
باز کردن / نظر دهید
2022-04-20 01:01:28 آدميزاد هيچوقت ترس هاش بيجا نيست!
چون هميشه زمانى ميترسه كه نتونسته از چيزى مطمئن باشه!
كه اگر روى يه پل راه ميره و ترس داره از اينكه پل خراب بشه و از بلندي پرت بشه پايين،براى اينه كه زير پاهاش محكم نيست!براى اينه كه دلش قرص نيست از پا گذاشتن روى اون پل!
منم هميشه ميترسيدم كه از دستت بدم…چون ازت مطمئن نبودم!
چون هيچوقت بهم ثابت نكردى كه توى اين دوست داشتن،چقدر زير پاهام محكمه و چقدر ميتونم به بودنت اطمينان كنم!
تو ميدونستى كه ميترسم از فرو ريختن اين پل…از اوار شدن اين احساس و نابوديش!
اما نخواستى زير پاهام رو محكم كنى،نخواستى بهم اين باور رو بدى كه نميذارى چيزى فرو بريزه!
نخواستى چون به خودت،به قلبت و به خواستنت مطمئن نبودى!
ميترسيدم از افتادن از روى بلندى و فرو ريختن همه چيز،چون هميشه يچيزى كم بود،چون هميشه من رو كم ميخواستى!
آدم وقتى از چيزى مطمئنه يك لحظه هم در مسيرش شك نميكنه!
آدم وقتى از يچيزى خيالش راحته مدام در موردش سوال نميپرسه!
كه هربارهم با درماندگى بهت نميگه كه؛
"تو اصلا منو دوست داري؟"
و بعد توهم حوصله ات از پرسش مدام و مدام اين سوال سر بره و با بى حوصلگى بگي "آره"
ادم وقتى شك داره ميپرسه….وقتى كه بهش چيزى ثابت نشده بازم ميپرسه…وقتي كه نميخواد جواب واقعي رو باور كنه،ميپرسه!
انقدر ميپرسه تا حقيقت رو نپذيره…تا بلكه بتونه يكم زير پاهاش رو محكم كنه!
و يجايي ميرسه كه ميبينه زير پاهاش خالي شده،چرا كه اون چيزي كه ميشه بهش تكيه كرد و يا روي استحكامش قدم برداشت،حقيقته…نه دروغ!
كه اگر زير پاهات سسته براي اينه كه اون پل رو با دروغ ساختي…
و وقتي كه از روي اون پل پرت ميشي پايين،ادمي رو اون بالا ميبيني كه داره بهت نگاه ميكنه
و در حالي كه داري دست و پاهاي خاكيت رو ميتكوني،اينبار ازش اين رو ميپرسي كه؛
"تو هيچوقت دوستم نداشتي،نه؟"
و بعد با نگاه كردن به استخوان هاي شكسته و تن زخمي و لباس خاكي جواب سوالت رو ميگيرى و با قدم زدن روي زمين خودت مسيرت رو تغيير ميدي و براي هميشه ميري!
كه تنم خاكيه از اين افتادن…دستام زخميه از اين رها شدن…
كه از اول هم ترس ها بيجا نبودن!
تو انقدر دوستم نداشتى كه خيالم راحت باشه از بودنت…
#نيلوفر_رضايی
@delneveshte7577
1.7K viewsNilOofar Rezaee, 22:01
باز کردن / نظر دهید
2022-04-17 00:21:57 از هوشنگ چالنگى خونده بودم كه نوشته بود"با قلبى ديگر بيا،اى پشيمان،اى پشيمان"
گاهى از اوقات ادميزاد نميخواد بپذيره كه يه چيزايى رو باخته،يچيزايى رو از دست داده و تموم شده…
و اون لحظه ها فقط دلش ميخواد يبار ديگه يه روزها و شب هايى،يه اتفاقات و وقايعى پيش بيان و دوباره و دوباره بتونه توى اون موقعيت و لحظه ها زندگى كنه…كه اصلا دوباره همه چيز شروع بشه و دوباره عاشق بشه و يادش نياد كه از اون قلب و از اون آدم قبلى صدمه ديده…
گاهى از اوقات ادميزاد نميتونه كنار بياد،نميتونه به خودش بفهمونه كه اون آدم و اون رابطه تموم شده…
و بعد وقتايى كه به عمق ماجرا فكر ميكنه با خودش ميگه يعنى ديگه هيچى نيست؟
كه چطور تونستيم از هم دست برداريم مايى كه روحمون باهم عجين شده بود و كنارهم ميخنديديم و باهم غصه ميخورديم؟
ميدونى،آدميزاد از سنگ نيست كه امروز تموم بشه و فردا دوباره شروع كنه…آدميزاد موبايل توى دستت نيست كه فلش بشه و دوباره از نو و بدون به ياد آوردن صحنه هاى قبلى ادامه بده!
اين موجود دوپا،يه قلب داره كه از يه مشت رگ و خونى ساخته شده كه خودشم هنوز نميدونه بايد چطور باهاش رفتار كنه!
و همين قلب همه چيز رو در خودش ثبت ميكنه!
براى همين يجاها احتياط ميكنه،يجاها ميخواد دوباره دوست داشته بشه و دوباره دوست داشته باشه ولى يجايى كه خيالش راحت تر باشه…
راستش رو بخواى كنار اومدن با نبود آدما سخته…چونكه از دست دادن هميشه سخت بوده،حالا چه توسط خودت و چه توسط طبيعت!
براى همين آدم يجاها وحشت ميكنه و با خودش ميگه اگر دوباره از دست بديم چى؟
و بعد از ترس از دست دادن كلا ديگه هيچوقت بدست نميارى!

#نیلوفر_رضایی
@delneveshte7577
1.6K viewsNilOofar Rezaee, 21:21
باز کردن / نظر دهید