هستند کسانی که به صرف تورق اجمالی کتابهای اولیهی کارل پوپر، | علم، حیات، مغز
هستند کسانی که به صرف تورق اجمالی کتابهای اولیهی کارل پوپر، فیلسوف بزرگ علم در قرن بیستم، مدعیاند پوپر، به طور کلی، نظریهی تکامل را نظریهای متافیزیکی، غیر تجرپهپذیر و ابطالناپذیر عنوان کرده است و این مدعا را همچون ابزاری کارآمد (!) جهت مبارزهی خود با نظریهی تکامل اینجا و آنجا بکار میبرند. این افراد کاملاً غافلاند که نگاه پوپر به نظریهی تکامل در طول سالیان بعد دگرگونی بسیار پذیرفت و تا حد بسیار زیادی از آراء اولیهاش فاصله گرفت و خود را بهسبب متافیزیکی دانستن نظریهی تکامل و غیرعلمی خواندن علومی تاریخی نظیر دیرینهشناسی و زیستشناسی تکاملی سرزنش کرد.
مقالهی خوبی (که لینک آن را در پایان این مطلب قرار دادهام) نوشتهی Frank J. Sonleitner، استاد سرشناس زیستشناسی در دانشگاه اوکلاهاما، در سال ۱۹۸۶، در عین کوتاهبودن، با نقل قولهای بجا از آثار مختلف پوپر، بهخوبی سیر تحول نگاه این فیلسوف بزرگ را نسبت به نظریهی تکامل و داروینسیم نشان داده است.
پینوشت:
اول:
روشهای بالقوهی مختلفی برای ابطال نظریهی تکامل وجود دارد که از طریق آنها میتوان بهخوبی علمیبودن آن را نشان داد. در زیر صرفاً به چهار مورد از آنها اشاره میکنم:
۱- اگر مشخص شود که جاندارانی با DNA «کاملاً» یکسان صفات مختلفی از خود بروز دادهاند.
۲- اگر مشخص شود که جهش (mutation) «اصلاً» رخ نمیدهد.
۳- اگر معلوم شود که هر چند جهش اتفاق میافتد ولی به نسلهای بعدی «به هیچ وجه» به ارث نمیرسد.
۳- اگر مشخص شود که هر چند جهشها به ارث میرسند ولی «قادر نیستند» آن دسته تغییرات فنوتیپی را موجب شوند که انتخاب طبیعی مبتنی بر آنها عمل کند.
خود داروین هم البته راه ابطال نظریهاش را نشان داد و گفت اگر مشخص شود که جانداری پیچیده آناً بهوجود آمده باشد و نه از طریق تغییرات و تعدیلات پرشمار، آهسته و پیوسته، نظریهاش مطمئناً از هم فرو خواهد پاشید.
دوم:
پوپر در سال ۱۹۷۶ و در زندگینامهی خودنوشتش با عنوان «Unended Quest» که دستکم دوبار هم به فارسی ترجمه شده است (با عنوان «جستجوی ناتمام/ ترجمهی ایرج علیآبادی/ انتشارات اندیشه عصر نو » و «عطش باقی/ ترجمهی سیامک عاقلی/ انتشارات دوستان) از تمایلش به «حقیقت» خواندن تکامل و نه نظریهخواندن آن میگوید.
با این همه، من شخصاً معتقدم نظریهی تکامل مانند هر نظریهی علمی دیگری مطلقاً نقدناپذیر و رویینتن نیست و تفاوت اصلی علم با ایدئولوژی، از هر سنخش، دقیقاً در همین است که میتوان نظریههای علمی را بازبینی مجدد کرد، بیرحمانه نقد کرد، حک و اصلاح کرد و در صورت لزوم و با عرضۀ شواهد و مدارک نقیض آنها را رد کرد.