Get Mystery Box with random crypto!

گفتگویی در باب نولیبرالیسم به دعوت دوستان دانشجو در «نشریه در | مجمع دیوانگان

گفتگویی در باب نولیبرالیسم

به دعوت دوستان دانشجو در «نشریه درآی» دانشگاه الزهرا تهران، گفتگویی داشتیم در مورد مساله نولیبرالیسم و نسبت آن با وضعیت ایران که به صورت موافق و مخالف (شبه‌مناظره) برگزار شد. من در این فرصت بحث خودم را از سه منظر مطرح کردم.

نخست در ابعاد جهانی، من به هیچ گفتگوی فراگیر و جهانی در مورد نولیبرالیسم اعتقاد ندارم. یعنی نمی‌توان مدعی شد که یک مساله جهانی (یا به تعبیر برخی حضرات، یک پروژه جهانی) به اسم نولیبرالیسم وجود دارد که بخش بزرگی از کشورهای جهان با آن مواجه هستند. در مساله نولیبرالیسم، ما دو گونه نقد داریم. گروه نخست، منتقدان چپ‌گرایی هستند که از اساس مبانی لیبرالیسم را قبول ندارند و به قول از بیرون این پارادایم تلاش در نقد نولیبرالیسم دارند و جنجال‌های اخیر هم غالبا مربوط به همین گروه است. به باور من، تاکید این گروه بر نقد نولیبرالیسم از بنیاد هیچ مشروعیتی ندارد؛ این گروه در واقع با مبانی اصلی لیبرالیسم مشکل دارند و نه گرایش‌های متفاوت آن. اینکه در این سال‌ها سعی کرده‌اند همه جا از تعبیر نولیبرالیسم استفاده کنند، بیشتر به دلیل آبروی از دست رفته گفتمان مارکسیستی و جدال‌های پیشین‌اش با لیبرالیسم است که حالا تلاش می‌شود با تغییر لفظ لیبرالیسم به نولیبرالیسم مرجع اصلی انتقاد و در نتیجه هدف نهایی آن را پنهان کنند. گروه دوم هم منتقدان لیبرال هستند که مباحث و انتقادات آن‌ها خصلت بومی دارد. یعنی بر سر جزییات است و باب شرایط هر کشور و بنابر آمار و ارقام و فراز و نشیب‌های اقتصادی به صورت مداوم در حال تغییر است و از این منظر هم چیزی به نام مساله «جهانی» نولیبرالیسم اساسا معنا ندارد.

در بخش دوم، به نسبت ایران با لیبرالیسم (و نولیبرالیسم به عنوان زیرمجموعه‌ای از آن) پرداختم که اساسا از بنیاد طرح مساله‌ای بی‌معنا است. فلسفه و مبنای حکومت در ایران، بر پایه نگرش «دولت متولی» بنا شده که با الاهیات سیاسی فاشیست‌ها و کمونیست‌ها همسازی دارد و از بنیاد با فلسفه و نگرش لیبرالیسم به نقش و کارکرد دولت در تضاد است. پس آنچه در ایران شاهدش هستیم، فارغ از جزییات در مصادیق، از مبنا و بنیاد هیچ نسبت و رابطه‌ای نه با لیبرالیسم دارد و نه طبیعتا نولیبرالیسم. ما همچنان گرفتار همان فلسفه و نگرش اقتدارگرایی هستیم که در الاهیات سیاسی اشمیت یا لنین یا دیگر احزاب و جریانات کمونیست وجود داشت و عملا در نظام جمهوری اسلامی هم به شکل هرم «ولایی» بازتولید شده است. از این جهت نیز هرگونه انتقاد از جانب چپ‌گرایان به وضعیت کنونی بیشتر مصداق گل‌آلود کردن فضا برای فرار به جلو و شانه خالی کردن از زیر بار تبعات و پیامدهای فلسفه سیاسی خودشان است.

در نهایت، من تنها راه اساسی و بنیادین گذار از این دور باطل استبداد، ناکارآمدی و فساد در کشور را، در «شفافیت» و البته «آزادسازی» (و نه خصوصی‌سازی) در تمامی حوزه‌ها، از جمله اقتصاد می‌دانم. اینکه چرا کار از وضعیت استبداد سنتی محمدرضاشاهی، به وضعیت شبه‌توتالیتر کنونی کشیده است را به خوبی می‌توان با سیاست «مصادره» و پیشروی گام‌به‌گام چنگال‌های حکومتی در تمامی شئون اجتماعی و اقتصادی کشور توضیح داد. طبیعتا زیر سایه یک حاکمیت شبه‌توتالیتر، سخن گفتن از «دولت کوچک» در سطحی بیش از یک طنز بی‌مسا جای نقد و بررسی ندارد. هرچند در این زمینه، یک جریان معلوم‌الحال و حکومت ساخته هم وجود دارد که بیشتر توسط تیم کارگزاران و نشریات محمد قوچانی رهبری می‌شود و تلاش می‌کند در درجه اول لیبرالیسم را از وجوه سیاسی و فرهنگی‌اش منفک کند و در درجه دوم خصوصی‌سازی را که شکلی سازمان‌یافته و دولتی از «چپاول» است به جای «آزادسازی» جا بزند. تنها کارکرد این پروژه از نظر من ایجاد فرصت و بهانه برای تمامی دشمنان آزادی است که روی پیکر بیجان لیبرالیسم سیاسی به جدال‌های نامربوط خود ادامه بدهند. چه مخالفان آزادی در نسخه حکومتی‌اش و چه مخالفان چپ‌گرا و به ظاهر منتقدش. به هر حال، در این فرآیند که هرچه بیشتر خفقان حاکم بر تمامی عرصه‌ها، از جمله اقتصاد را بیشتر می‌کند، برای من تفاوتی میان اندیشه راست اقتدارگرای مورد حمایت کارگزاران با چپ‌گرایان لیبرالیسم ستیز وجود ندارد.

ضمن سپاس مجدد از دوستان دانشگاه الزهرا برای فراهم آوردن بستر این گفتگو، سه فایل صوتی مربوط به این جلسات را در لینک‌های زیر می‌توانید دریافت کنید. هرچند پیشاپیش مجبورم از بابت کیفیت پایین ضبط صدا از مخاطبان پوزش بخواهم:

بخش اول (از اینجا+ بشنوید): مساله نولیبرالیسم در ابعاد جهانی

بخش دوم (از اینجا+ بشنوید): نسبت ایران با نولیبرالیسم

بخش سوم (از اینجا+ بشنوید): درباره وضعیت ایران و راه‌های گذار

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.