Get Mystery Box with random crypto!

ندایی به سوی آینده #A 399 آرمان امیری @armanparian - برای خ | مجمع دیوانگان

ندایی به سوی آینده


#A 399

آرمان امیری @armanparian - برای خواندن متن کامل این یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.

فاجعه‌ی کشتار ۹۸، با هم‌دستی کامل دولت مورد حمایت اصلاح‌طلبان، انتقام سختی بود که تاریخ از رویاپردازی‌های خوش‌باورانه‌ی ما گرفت. همان زمان اما، بیانیه‌ی شجاعانه‌ی موسوی این بارقه‌ی امید را دوباره زنده کرد که بار دیگر نیروهای داخلی بتوانند ضمن خارج شدن از کشتی غرق شده‌ی اصلاحات، به یک رهبر کلاسیک داخلی با گفتمان عبور از حکومت دل‌خوش کنند. هرچند در نسبت به شتاب روزافزون خشم اجتماعی این امید بسیار ناچیز بود، اما ماجرای «جان بیدار» همان کورسوی لرزان را هم به کل خاموش کرد.

بعد از انتشار نامه‌ی اخیر بهاره هدایت، بسیاری از منتقدان (به ویژه آقای امیرارجمند، به عنوان سخن‌گوی مهندس موسوی) گلایه کردند که پایبندی و ارادت میرحسین به آقای خمینی مساله‌ی جدیدی نبوده که بخواهیم از آن با عنوان «پشت کردن به مردم» یاد کنیم. البته که ما هم شعار «رای ما، یک کلام، نخست وزیر امام» را فراموش نکرده‌ایم. اما شتاب حوادث، همان‌طور که مطالبات و رویکردهای یک ملت بزرگ دگرگون می‌کند، به طریق اولی دلالت‌های سیاسی و حتی اخلاقی تعابیر و واژگان را هم تغییر می‌دهد.

شخصیت و کارنامه‌ی تاریخی آقای خمینی از سال ۶۸ که فوت کردند تا به امروز هیچ تغییری نکرده، اما فهم جامعه‌ی ایرانی، شناخت‌ش از وقایع تاریخی، و مهم‌تر از همه، قضاوت وجدانی‌اش در مورد آن‌ها به کلی دگرگون شده است. بدین ترتیب، معنای ارجاع به او در سال ۱۴۰۰ دیگر به هیچ وجه نمی‌تواند معادل معنای همان ارجاع در سال ۱۳۸۸ باشد. شاید برای مهندس موسوی، معنای «دوران طلایی امام» اشاره به یک روحیه‌ی همگرای اجتماعی در زمان ایشان باشد، اما همین کلام در گوش بسیاری از ایرانیان، به ویژه در عصر ۱۴۰۰، صرفا یادآور یک دهه‌ی خون‌بار و خفقان‌آور است و آن جنایت‌ها به قدری هولناک هستند که نه تنها دیگر جای اغماضی باقی نمی‌ماند، بلکه حتی نمی‌توان به عنوان «رویدادهایی تاریخی» بر آن‌ها چشم پوشید. مساله‌ی جنایت و سرکوب، بار دیگر به بزرگترین بحران روز جامعه‌ی ایرانی بدل شده و در این فضا ارجاع به تمامی جنایت‌های پیشین به صورت یک موضوع تازه و زنده اولویت پیدا کرده است.

جدال اگر بر سر معانی نبود و حسن نیتی برای فهم و گفتگوی واقعی وجود داشت، به نظرم تمامی رسانه‌های فعال، به ویژه آن‌ها که خودشان را میراث‌دار جنبش سبز و نمایندگی مهندس موسوی می‌دانند، باید با آغوش باز از این نامه استقبال می‌کردند. جان کلام‌ش را می‌شنیدند و از تجربه‌ی خودفریبی حکومت درس عبرت می‌گرفتند. اما به نظر می‌رسد، درست به همان نسبت که در ساختار قدرت سیاسی هیچ گوش شنوایی باقی نمانده و قلب‌هایشان یخ زده و مغزهای‌شان قفل شده، حضرات اصلاح‌طلب و ای بسا بخش بزرگی از دوستان سبز ما نیز «هویت‌طلبی» را جایگزین چاره‌اندیشی سیاسی و آمادگی برای پذیرش تغییرات کرده‌اند.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.