نقدی بر یادداشت آرمان امیری #V 125 به دنبال انتشار یادداشت «ه | مجمع دیوانگان
نقدی بر یادداشت آرمان امیری #V 125
به دنبال انتشار یادداشت «هشداری نسبت به سیاستزدایی از امر سیاسی»، یکی از خوانندگان کانال زحمت کشیده و نقدی بر موارد مطرح شده در آن یادداشت نوشته است. نقد کامل ایشان را در پیوست همین پست میتوانید مطالعه بفرمایید. اینجا فقط به صورت خلاصه و فهرستوار به چند نکته از مواردی که در نقد ایشان ذکر شده پاسخ میدهم:
برای مطالعهی کامل نقد ایشان میتوانید اینجا کلیک کرده و یا از گزینهی INSTANT VIEW استفاده کنید.
پاسخ آرمان امیری:
بخش نخست انتقاد به این پرسش ختم میشود: «به چه دلیل نقطه عزیمت را بجای اعتصاب غذای میثمی، فعالیتهای سیاسی اعتراضی نگیریم؟»
نگارنده به خوبی متوجه شده که باید میان اصل حرکت اعتراضی با پیامدهای ناخواستهی آن تمایزگذاری کنیم. مشکل کنش میثمی اما همین است که نفس آن غیرسیاسی است و نه پیامدهای احتمالیاش. کنشهای دیگر (مثل راهپیمایی یا تشکیل گروه سیاسی) یورش بردن به اصل حق و هدف نهایی سیاست هستند؛ «قابل تعمیم» هستند بدین معنا که نه تنها هر شهروندی میتواند در کنار زیست روزمرهی خودش این اعمال را هم انجام دهد، بلکه اساسا هدف سیاست این است که همین کنشها تعمیم بیابند. اعتصاب غذا اما، نه تنها ناظر بر هیچ یک از حقوق اساسی نیست، بلکه نیازمند چریکهای ۲۴ساعتهای است که خود را وقف یک کنش بیربط به زندگی کنند.
در بخش دوم، نگارنده انتقاد کرده که «فرض درونی استدلال این است که آزادی زندانیان در هر حالتی همسان بوده و ارزش برابر دارد». باز هم یک انتقاد درست است، البته به کنش دکتر میثمی! من در همان یادداشت هم نوشتم که صرف آزادی زندانیان سیاسی، لزوما واجد معنا یا دستاورد سیاسی نیست. این پیشبینی اتفاقا حالا محقق شده و توقع میرود دکتر میثمی و دوستانشان را بیشتر به فکر فرو ببرد:
مانور تبلیغاتی حکومت، عیار سره از ناسره، یعنی مطالبه و کنش سیاسی را از نامطالبات غیرسیاسی و صرفا نمایشی مشخص کرد. گروهی از زندانیان آزاد شدند بدون اینکه سر سوزنی در وضعیت سیاسی کشور گشایش یا تحولی رخ دهد. ما فقط کنشی را میتوانیم سیاسی قلمداد کنیم که به این سادگی پوچ و بیمعنا نشود.
یک نکتهی دیگری که کنش میثمی را واجد تعبیر «معنازدایی از امر سیاسی» میکند آن است که بنابر صلاحدیدهای شخصی و طی یک ساز و کار ناشناخته تعیین هدف و مطالبه شده است. هیچ مخاطبی نمیفهمد چرا فلان زندانی باید آزاد شود؟ آیا این زندانی قربانی نقض قوانین حاضر شده؟ آیا این زندانی مطابق قوانین محکوم است، اما نفس این قوانین مورد اعتراض است؟ وقتی میگوییم مطالبهی سیاسی باید «معنادار» باشد، یعنی اینکه شفاف کنیم اصلا مشکل کار را کجا میبینیم؟ نه اینکه حرکتی انجام دهیم که بهترین مدافعاناش آن را «نمادین» قلمداد کنند و مثل رمانهای نمادگرا، فهم سویههایش به یک تصور گنگ و مهآلود از نارضایتی عمومی حواله داده شود.