2022-06-17 15:20:31
جواب ابلهان خاموشیستروزی ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسبش را کنار درختی بست و مقداری کاه پیش او ریخت و سفره خودش را زیر سایه درخت باز کرد تا چیزی بخورد.
یک روستایی خر سوار آنجا رسید از خرش پایین آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم سر سفره ابوعلی سینا نشست.
شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من مبند که اسب لگدش زند و پایش بشکند .
روستایی خود را به نشنیدن زد و با شیخ به نان خوردن مشغول گشت ناگاه اسب لگدی زد .
روستایی گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرده .
شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود . روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد .
قاضی از حال سوال کرد و شیخ هم چنان ساکت بود بود .
قاضی به روستایی گفت : این مرد لال است ………؟
روستایی گفت : این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد پیش از این با من سخن گفته !
قاضی پرسید : با تو سخن گفت …….؟
او جواب داد که : گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند…….
قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت.
در کلام آخر شیخ پاسخی گفت که زان پس درزبان پارسی مثل گشت: #جواب_ابلهان_خاموشیست.
@divazndiha
322 viewsMilad, edited 12:20