Get Mystery Box with random crypto!

#پارت251 -نکن کیان ، تو دیگه نکن ! تو دیگه عذابم نده ! هم | دکتر انوشه(خیال تو)

#پارت251


-نکن کیان ، تو دیگه نکن ! تو دیگه عذابم نده ! همه تحت فشارم میذارن همه بهم زور میگن ، تو دیگه این کارو نکن ! از این جو متشنج خسته شدم میفهمی ؟ این همه تنش و کمشکش صبرم و سر آورده
صدام کم کم با ضجه زدن همراه میشه ، بی توجه به نگاه های سنگین دستام و دور کمر کیان حلقه میکنم و سرم و
توی سینه ی پهنش فرو میبرم ، با جون و دل عطرشو نفس میکشم و ادامه میدم :
-مگه تقصیر منه که میخوان به زور منو بدن به یکی دیگه ؟ مگه تقصیر منه که آدم حسابم نمیکنن ؟ من که مال توام ، من که علارغم همه چی زن تو شدم ، چرا با این کارات تو هم میخوای عذابم بدی ؟ بخدا دیگه نمیکشم کیان !
دستای گرمشو حس میکنم که با قدرت دور کمرم حلقه میشن ، صدای نجواگونه اش کنار گوشم بلند میشه : هیشش باشه آروم باش ترمه ، به خاطر خدا با اشکات دیوونم نکن ، اشک نریز نذار بشکنم !
گریم شدت میگیره سنگ رو هم اگه بذاری توی آتیش تحمل میکنه ، تحمل میکنه یهو منفجر میشه ! دل آدمیزاد که چیزی نیست ، چقدر تحمل کنم و چیزی نگم؟ بالاخره یه جا به بدترین شکل ممکن میشکنم .بوسه های پی در پی اشو روی سرم احساس میکنم .انگار یادمون رفته توی خیابونیم و هر آن امکان داره یه آشنا ما رو ببینه ! با این فکر از کیان فاصله میگیرم ، دستاش با اکراه از دور کمرم باز میشن .