Get Mystery Box with random crypto!

#پارت272 کلافه میشه و صداشو درست مثل من بالا میبره و میگه : | دکتر انوشه(خیال تو)

#پارت272


کلافه میشه و صداشو درست مثل من بالا میبره و میگه : پریناز پیشش میمونه ، خوب راحت شدی ؟ حیرت زده صاف سر جام میشینم و به رو به رو خیره میشم ، بغض بدی بیخ گلومو میگیره ، با صدایی که از شدت
بغض دورگه شده میگم :هیچ وقت با این که من عروسشم کنار نمیاد.
کیان : ترمه از همین بغض کردن هات میترسم که چیزی بهت نمیگم دیگه ، من که میخوامت ، حتی اگه کل دنیا مخالف
باشن باز من تو رو ول نمیکنم . حرفهاش اینبار تاثیری روم نداره ، مغموم میگم :
-اما برام مهمه ، دوست دارم مادرتم منو قبول کنه ، اما یه پریناز نامی ظاهرا انقدر جا باز کرده که جایی واسه من
نمونه .
کیان: دیگه نمیدونم چی بهت بگم جز اینکه همه چیو بسپر به زمان ، حل میشه ، خانواده هامون قبول میکنن ما دو تا مال همیم قول میدم .لبخند تلخی میزنم و بی هوا میپرسم : حتی شبهایی که تو خونه ای هم پریناز میمونه ؟خوشگل ؟ دست پختش خوبه ؟ مهربون ؟ پاک ؟