Get Mystery Box with random crypto!

#پارت274 با عشق نگاهم میکنه و دستمو میگیره ، دنبالش میرم ، | دکتر انوشه(خیال تو)

#پارت274


با عشق نگاهم میکنه و دستمو میگیره ، دنبالش میرم ، وارد که میشم باز با همون خونه ی زلزله زده روبه رو میشم .
تا میخوام با تیکه پرونی چیزی بگم دست میندازه دور شونه ها و پاهام و بلندم میکنه ، جیغ خفه ای میکشم که
قهقهه ای میزنه .با مشت به سینش میکوبم و میگم : قبلش یه ندا بده .
کیان: کیفش به دیدن چهره ی ترسیده اته .من بترسم خوشت میاد؟
کیان : آره چشمهات گرد میشه ، خواستنی میشی دلم میخواد یه لقمه ی چپت کنم .خجالت میکشم ، منو روی تخت میذاره و بی پروا کنارم دراز میکشه و آغوششو به روم باز میکنه ، دوباره همون طپش دیوانه وار کنار گوشم بلند میشه ، دوباره عطر تنش منو به اوج میبره ، دوباره آرامش مثل سرم ذره ذره به وجودم تزریق میشه .شالمو از سرم بیرون میاره و گیره ی موهامو باز میکنه ، دست میندازه لای موهای پرپشتم و به آرومی نوازششون میکنه ؛ حس خوبی دارم ، انقدر که با خودم میگم هر چقدرم توی زندگیم تنش و استرس داشته باشم باز می ارزه حتی برای دو دقیقه به چنین آرامشی برسم .

دوستان رمان خیال تو خیلی طولانیه هرکی رمان کامل خیال تو میخاد پیام بده بگه رمان خیال تو میخام



@tabliq660