#پارت304 -شهریارو یادته ؟ محمدو یادته ؟ اینا به خاطر تو مردن | دکتر انوشه(خیال تو)
#پارت304
-شهریارو یادته ؟ محمدو یادته ؟ اینا به خاطر تو مردن باعث و بانیه مرگ جفتشون تو بودی حالا اینجا برای من دم از مردونگی نزن که عقم میگیره ، نامرد تر از تو رو تو زندگیم ندیدم ، تویی که الان به جای این که ....سکوت میکنه ، این مرد خیلی داره تقلا میکنه تا جلوی خودشو بگیره ، تا اشک نریزه تا داد نزنه . دستاش مشت میشن و از روبه روی حاج صابر کنار میره ، چند قدم به سمت اون خونه بر میداره ، هر قدمی که برمیداره اشک میریزه هر قدمی که برمیداره به این فکر میکنه که چقدر همه چیز به کابوس شباهت داره ، خیره به اسم ترمه خاطراتشو به یاد میره ، خاطراتی که ذره ذره جونشو میگیره : -کیان ؟ +جونم عزیزم ؟ -میخوام یه چیزی بگم ! +بگو نفسم -اگه من بمیرم چیکار میکنی ؟ +ترمه گاهی اوقات با سوالات خیلی اعصابمو خورد میکنی -عه خوب دوست دارم بدونم . +چی میخوای بدونی ؟ از شب و روزم که سیاه میشه ؟ از خاکی که به سرم میشه ؟ از کمرم که میشکنه ؟ ول کن توروخدا اعصابمو بهم ریختی -اوه چه خشن