Get Mystery Box with random crypto!

#پارت308 توی این ده دقیقه برای بار دهم به خودش میلرزه ، برای | دکتر انوشه(خیال تو)

#پارت308


توی این ده دقیقه برای بار دهم به خودش میلرزه ، برای بار دهم دنیا به طرز فجیحی روی سرش آوار میشه و برای
بار هزارم با خودش میگه اینا همه یه کابوس وحشتناکه مگه نه ؟
اصلا مگه میشه ترمه دیگه نباشه ؟
مگه امکان داره ترمه ی کیان مرده باشه ؟
اصلا مگه میشه ترمه ی مهربون با بی رحمی کیانشو تنها بذاره ؟
دستی به چشمهاش میکشه و اشکاشو پاک میکنه ، با صدایی که انگار از ته چاه بیرون میاد میگه : کجاست ؟
مستانه با بی رحمی میگه :
-کجا میخواستی باشه؟ سردخونه است ؟ میخوای یه سر برو پیشش دم آخر نیشتو بهش بزن ! کیان لبخند تلخی میزنه و فرزاد به جاش جواب میده :
-خانم محترم واقعا عذاب کشیدنشو نمیبینید ؟ اصلا تویی که انقدر با معرفتی و پشته ترمه در اومدی چرا یه قطره
اشکم نمیریزی ؟ بچه بازیاتو بذار کنار و درک کن ، ترمه زن کیان بود مطمئن باش از تو بیشتر قلب کیان که میسوزه
مستانه علنا جا میخوره اما خودشو نمیبازه و حق به جانب میگه :
-مگه به اشک ریختنه ؟ اصلا این جناب کیان مهرزاد اشک نریزه کی بریزه ؟ مصوب مرگه خواهر من اینه ، حتی اگه
تا ته دنیا اشک بریزه و غصه بخوره بازم کمشه .