#پارت329 گوش ها و صورتش رو به کبودی میزنن ! رگهایی که از ر | دکتر انوشه(خیال تو)
#پارت329
گوش ها و صورتش رو به کبودی میزنن ! رگهایی که از روی پیشونی و گردنش بیرون زده هر جنبنده ای رو وحشت زده میکنه ! عصبانیتش به اوج میرسه و با تمام توان عربده میکشه :به قرآن قسم اگه چنین کاری کنی حتی اگه یه روز از عمرم باقی مونده باشه میام و قبل از اینکه بکشمت با ناموس خودت جلوی چشمت همین کارو میکنم تا بفهمی عاقبت بازی کردن با ناموس کیان چیه !! قهقهه ی اون مرد به هوا میره ، میون خندیدناش میگه :آره میدونم بازی کردن با ناموس این و اون برات آسون مثل ترمه که باهاش ازدواج کردی ، کیفو حالتو باهاش کردی آخر سر هم کشتیش آره واقعا موجوده خطرناکی هستی !! چیزی نمونده تا چشمهای به خون نشسته از حدقه بیرون بزنه، صورتش از خشم میلرزه ، با تمام توان عربده میزنه : -فقط بگو کجایی ! بگو کجایی تا بیام و بهت نشون بدم عاقبت بازی دادن کیان چیه !!! بگو کجایی مرتیکه ! +آروم آروم نیازی به این همه داد و هوار نیست یه آدرس میفرستم دوازده شب بیا اونجا پول نمیخوام یه سری شرط دارم اگه باهام به توافق رسیدی که هیچ اگه نرسیدی عکسها همون لحظه میره توی اینترنت ! صدای بوقه ممتدد نشون از قطع تماس میده !