Get Mystery Box with random crypto!

#پارت332 بی توجه به سوزش دستش فکری توی سرش جرقه میزنه ، سرشو | دکتر انوشه(خیال تو)

#پارت332


بی توجه به سوزش دستش فکری توی سرش جرقه میزنه ، سرشو پایین میندازه و به آرومی اسم فرزاد رو صدا
میزنه ، فرزاد نگاهشو از دست کیان به چشم هاش میدوزه
با نگاه هاشون با هم حرف میزنن و انگار که به توافق میرسن چون پوزخندی روی لبهای کیان و لبخند محوی روی
لبهای فرزاد جا خوش میکنه !
ماشین و خاموش میکنه و نگاهی به اون جنگل سوت و کور میندازه !
خوب میدونه این جنگل به این آرومی که نشون میده نیست !
دستی روی سرش میکشه ، خبری از موهای مجعدش نیست امروز همه از ته زده شدن ! انگار روی سرش سنگینی میکردن ، اما نه ....ترمه عاشق موهای بلندش بود ، حالا که نیست همون بهتر که این موها هم نباشه ! به این فکر میکنه ، دلش هم مثل لباساش سیاه شدن !
از اینکه نمیتونه با خیال راحت برای عشقش عذاداری کنه از خودش بیزاره !
از این جماعتی که راحتش نمیذارن بیزاره ، دلش یه خواب عمیق میخواد ، یه فریاد ، یه شکستن ، یه مرگ ...
مردونگی اش زیر سوال میرفت اگه خودش کار خودشو میساخت؟
با درموندگی سرشو روی فرمون میذاره

دوستان رمان خیال تو خیلی طولانیه هرکی رمان کامل خیال تو میخاد پیام بده بگه رمان خیال تو میخام



@tabliq660