اخوانیۀ رودلف ماتسوخ برای خانلری: یادی از پدر و دختر ایراشناس | جستارهای ابوالفضل خطیبی
اخوانیۀ رودلف ماتسوخ برای خانلری: یادی از پدر و دختر ایراشناس
رودلف ماتسوخ (Rudolf Macuch: 1919-1993) ایرانشناسِ اهل اسلواکی بود. در دهۀ 1320، زندهیاد دکتر خانلری، طرحی را در دانشگاه تهران به تصویب رساند که بر اساس آن دانشجوان خارجی برای تحصیلاتِ عالی یا تکمیلِ پژوهشهای خود در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی به آن دانشگاه دعوت میشدند. رودلف ماتسوخ، همراه با ژیلبر لازار، ریچاردفرای و نذیر احمد و دیگران در زمرۀ نخستین کسانی بود که به ایران آمد و در 1324 به مقام استادی دانشگاه رسید. رودلف ماتسوخ بیشتر به دینپژوهی، تاریخنگاری و زبانشناسی زبانهای سامی علاقه داشت و آثار متعددی در این حوزهها نوشت. منِ بنده در زمانی که در دورۀ کارشناسی ارشد فرهنگ و زبانهای باستانی تحصیل میکرد، مانند بیشترِ دانشجویان سال اوّلی، جستار مفصل او را در باب هزوارشهای آرامی (زبان آرامی در دورۀ هخامنشی) چند بار خواندم. دختر رودلف، ماریا (تولد: 1950) در آلمان زبانهای باستانی ایران را خواند و آثار ارزشمند او که عمدتاً دربارۀ متون پهلوی حقوقی دورۀ ساسانی است، تأثیر بهسزایی در پیشبردِ مطالعات ایران باستان داشته است. یکی از آثار محققانۀ او تحقیق و ترجمۀ متن پهلوی مادَیانِ هَزار دادِستان است. ماریا، سالها در دانشگاه آزاد برلین تدریس کرد و مدیر بخش ایرانشناسی آن دانشگاه بود و در 2015 بازنشسته شد. پروفسور ماریا ماتسوخ را بانویی شزیف و بزرگوار و بسیار خوشقلب یافتم. سالها پیش، پس از اتمام دورۀ کارشناسی ارشد، با ماریا تماس گرفتم و از او خواستم دورۀ دکتری را زیرِ نظر او در آن دانشگاه بگذرانم. ماریا درخواست مرا مهربانانه پذیرفت و پس از آنکه پروپزالِ دکتری را برای او فرستادم، موضوع رساله برایش جالب آمد و با حوصلۀ تمام، سطر به سطرِ آن را خواند و ویراست، اما شوربختانه در آخرین مراحل سفرِ من به آلمان، مشکلی ناخواسته پیش آمد و سفر لغو شد و بهرغم در دست داشتن ویزا و پذیرش دانشگاه، دیگر هیچگاه نتوانستم به آلمان بروم. باری، دوست نازنینم بابک، مرا از متن اخوانیهای آگاه کرد که رودلف ماتسوخ برای خانلری سروده بود و در اینجا عکسی از متن اصلی این اخوانیۀ جالب را به قلم خودِ زندهیاد ماتسوخ میگذارم. برداشت از صفحه فیس بوک ابوالفضل خطیبی