(ادامه از پست پیشین) از میانۀ قرن نوزدهم روزنامهنگاری یکی از | Dr. Sohrab Delangizan
(ادامه از پست پیشین)
از میانۀ قرن نوزدهم روزنامهنگاری یکی از مسیرهای اصلی سیاستمدار شدن بوده است. بوریس با همین روزنامهنگاری در اردوگاه محافظهکاران توانست اسم و رسمی برای خود دستوپا کند و سال ۲۰۰۱ به مجلس عوام راه یافت. تا ۲۰۰۸ نماینده بود و بعد هم چنانکه پیشتر اشاره شد شهردار لندن شد.
نخستوزیر شدن او برای ترامپ چنان جذاب بود که نتوانست خویشتنداری کند و در اقدامی نامتعارف اعلام کرد دوست دارد جانسون نخستوزیر شود. از قضا جانسون پیشتر رقبای ترامپ را از دم تیغ گذرانده بود! وقتی اوباما پیش از همهپرسی خروج از اتحادیۀ اروپا به بریتانیاییها توصیه کرد در اتحادیۀ اروپا بمانند، جانسون در مقالهای تند گفت احتمالاً اوباما به دلیل تبار کنیاییاش با امپراتوری بریتانیا مشکل دارد و بعید نیست به همین دلیل در ۲۰۰۹ مجسمۀ چرچیل در کاخ سفید غیب شده باشد!
هیلاری کلینتون هم طعم زبان بذلهگو و ویرانکنندۀ بوریس جانسون را چشیده بود. سال ۲۰۰۷ جانسون نوشته بود، هیلاری مثل پرستارهای سادیست در کلینیک روانپزشکی است! گفته بود، تنها حُسن رئیسجمهور شدن هیلاری این است که شوهرش، بیل کلینتون، دوباره وارد کاخ سفید میشود. نوشته بود اگر بیل از پس هیلاری بربیاید، از پس همۀ بحرانهای جهان هم برخواهد آمد.
موضع جانسون در مورد اتحادیه اروپا هم جنجالی شد. او گفته بود اتحادیۀ اروپا میخواهد نوعی «اَبَردولت اروپایی» بسازد؛ کاری که زمانی ناپلئون و هیتلر میخواستند انجام دهند و شکست تراژیکی خوردند. به گفتۀ او، اتحادیۀ اروپا همان کار آنها را به شیوۀ دیگری میخواهد انجام دهد.
اما بوریس که تابستان 2019 آمده بود، پیش از اتمام تابستان 2022 باید دفتر نخستوزیری را ترک کند. سقوط او مضحک بود؛ یعنی دستکم عواملی نسبتاً پیشپاافتاده و قابلپیشگیری داشت. از اواخر سال 2021 خبر آمد بوریس و رفقا در زمان قرنطینۀ کرونا مهمانیهایی بدون رعایت پروتکلهای بهداشتی برگزار کردهاند؛ یعنی همانموقع که بوریس در دوربین نگاه میکرد و عاجزانه از مردم بریتانیا درخواست میکرد پروتکلهای بهداشتی را رعایت کنند. این مهمانیها در ساختمان شمارۀ ده خیایان داونینگ برگزار شده بود؛ یعنی کاخ نخستوزیری! بوریس در ژانویۀ امسال در مجلس عوام بابت یک مهمانی عذرخواهی کرد و از همان زمان در حزب محافظهکار زمزمهها برای برکناری او از رهبری حزب و متعاقباً برکناری از نخستوزیری پیچید. اما همان ماه مشخص شد بوریس علاوه بر این مهمانیها، در زمان قرنطینه برای خود جشن تولد هم گرفته است. این بار اسکاتلند یارد وارد شد. برای بوریس پروندهای تشکیل شد و او محکوم به پرداخت جریمه شد. بوریس شد اولین نخستوزیر بریتانیا که در زمان خدمت مستنداً کار خلاف قانون انجام داده است.
نارضایتی در میان همحزبیها بالا گرفت و ماه ژوئن قرار شد بوریس دوباره از در رأیگیری درونحزبی رأی اعتماد بگیرد. از این خوان رد شد: با 211 رأی موافق در برابر 148 رأی مخالف. اما بسیاری معتقد بودند این رأیاعتماد ضعیف است، نخستوزیر تضعیف شده و باید کنارهگیری کند. بوریس زیر بار نمیرفت. اما در حالی که به نظر میرسید این بحران ــ معروف به «پارتیگِیت» ــ سپری شده، مشکل بدتری پیش آمد! اخبار بدی دربارۀ کریس پینچر آمد. بوریس همین ماه فوریه پینچر را به عنوان خزانهدار منصوب کرده بود. گویا پینچر در یک مهمانی خصوصی در حالت مستی دو مرد را مورد آزار جنسی قرار داده بود. پینچر عذرخواهی کرد، اما خبر آمد او باز هم از این کارها کرده است. همه میدانستند بوریس نمیتواند یک بحران دیگر را از سر بگذراند. بوریس ابتدا ادعا کرد از سوءرفتارهای پینچر خبر نداشته، اما بعد مجبور شد حرفش را اصلاح کند. عرصه تنگ بود، تنگتر هم شد! ریشی سوناک (وزیر خزانهداری) و ساجد جاوید (وزیر بهداشت) در دولت او به نشانۀ اعتراض به بوریس استعفا دادند و بحرانی بزرگ پدید آمد. چند وزیر دیگر هم استعفا دادند و حتی پریتی پَتِل، وزیر کشور دولت بوریس که ابتدا معتقد بود باید قضیه را فراموش کرد، استعفا داد (راستی خانم پریتی پتل هم هندیتبار است).
کار تمام بود. آقای شوخ باید تسلیم میشد. اعلام کرد با مشخص شدن رهبر جدید حزب محافظهکار کنارهگیری میکند. شهریور، ماه خداحافظی بوریس با کاخ نخستوزیری است. در یک نظام حزبی کارآمد، دولتمردان حق ندارند اشتباه کنند. همهچیز منوط به جایگاه حزب است و جایگاه حزب منوط به رأی مردم و رأی مردم منوط به رفتار حزب و اعضای حزب است. هر خطایی که وجهۀ حزب را مخدوش کند، بیدرنگ ــ البته با منطق و بردباری ــ از سوی خود حزب مجازات میشود تا نظر مردم تأمین شود. و چرا همحزبیها باید آیندۀ خود و حزبشان را بابت سبکسریها و خطاهای همحزبیشان خراب کنند؟ پس خداحافظ آقای بوریس... مرد شوخ.