آدرس کانال:
دسته بندی ها:
دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین:
534
توضیحات از کانال
كانال من براى دوستداران اسطوره:
@neuromythology
آدرس من در اينستاگرام:
Naser.moghadasi
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
2
4 stars
0
3 stars
0
2 stars
0
1 stars
0
آخرین پیام ها 2
2018-10-17 18:09:31
3.5K views15:09
2018-10-17 18:09:27
3.5K views15:09
2018-10-14 08:34:09
@drmoghadasims
4.0K viewsedited 05:34
2018-10-13 13:10:43
از سایت مرکز تحقیقات ام اس بازدید بفرمایید
ni.tums.ac.ir/ms
سایت مرکز با همکاری متخصصین مختلف شاغل در مرکز تحقیقات ام اس ایجاد شده و اطلاعات جدید به بیماران عزیز و متخصصین محترم ارائه می دهد.
4.9K views10:10
2018-10-13 12:56:17
رو به فردا
«دنیس موکوگي»، درمانگر جسم و روح
عبدالرضا ناصرمقدسی / متخصص مغز و اعصاب
جایزه نوبل صلح امسال به نادیا مراد و دنیس موکوگی برای کوششهایشان در جهت پایان دادن به استفاده از خشونت جنسی به عنوان سلاح جنگی و درگیری مسلحانه اعطا شد. نادیا مراد خود یک قربانی تجاوز جنسی بود. یک ایزدی که توسط داعش به اسارت گرفته شده و مورد بردگی جنسی قرار میگیرد. اما او با اینکه از لحاظ روحی بسیار ضربه دیده بود عزم خود را جمع کرد تا سخنگوی کسانی باشد که بیرحمانه و در طی جنگها بهعنوان یک جور ابراز خشونت مورد تجاوز وحشیانه قرار میگیرند. او از این رنجها در مجامع مختلف جهانی سخن گفت. سعی کرد روح خود را عریان به نمایش بگذارد، روحی که بسیار صدمه دیده بود و زخمی شده بود. ولی همین روح زخمی توانست از شرایط موجود فراتر رفته و اینگونه به نمادی برای جهان بهتر و بدون خشونت بدل شود. دکتر دنیس موکوگي اما کسی بود که در میان جنگ پر از خشونت کنگو، جایی که به پایتخت تجاوز جهان معروف است، ندای این قربانیان را شنید و تمام هم و غم خود را درمان جسمی و روحی آنها قرار داد.
دکتر موکوگي متولد 1955 و یک متخصص زنان است که به درمان هزاران زنی پرداخته که در طی جنگ داخلی کنگو مورد تجاوز وحشیانه و گروهی قرار گرفته بودند. یک تجاوز جنسی آن هم به این شکل وحشیانه میتواند آسیب شدید جسمی برای قربانی بهوجود آورد، آسیبی که حتی میتواند منجر به مرگ این زنان شود. دکتر موکوگي کار خود را به عنوان یک متخصص زنان با درمان آسیبهای جسمی این قربانیان آغاز کرد. اما او نمیتوانست محدود به درمان جسم بیماران باشد، زیرا در یک نگاه بوداوار آنچه او را به صورت جدی به دنیای پزشکی و درمان کشاند مشاهده رنج زنانی بود که در حین زایمان به دلیل کمبود امکانات و مراقبتهای لازم دچار آسیب میشدند. نقل است که شروع راه نیروانای بودا نیز از مشاهده رنج آدمیان شروع شد. زمانی که او پس از خروج از قصر، یک بیمار، یک فرد پیر و یک انسان مرده را دید، از این همه رنجی که انسان میکشد بسیار متالم و محزون گشت. اما راهی که دکتر موکوگي برای رهایی انسانها از رنج انتخاب کرد بسیار متفاوت از راه بودا بود. او به جای اینکه به ریاضت در زیر درختان پناه ببرد به درمان این همه زن آسیبدیده پرداخت. او پس از اتمام تحصیلات خود به کنگو برگشت و به مداوای زنانی پرداخت که اکثرا به دنبال یک خشونت جنسی دچار آسیب شدید ناحیه تناسلی گشته بودند. اما او در عین حال فهمید که فقط با یک آسیب جسمی روبهرو نیست و کار پزشک صرفا به بهبود جسمی بیماران ختم نمیشود. او دریافت که که این آسیبهای شدید که در ناحیه تناسلی این زنان قربانی دیده میشود به مثابه نوعی سلاح است که متجاوزان از آن برای به نمایش گذاشتن قدرت خود استفاده میکنند. آنها به کشتن انسانها بسنده نمیکنند، آنها با این تجاوزهای وحشیانه و رها کردن قربانیان عملا روح انسان را نیز میکشند. زنان اما وحشتزده و گاه حتی کاملا عریان به بیمارستان دکتر موکوگي پناه میآورند. انگار تنها ملجا آنها همین شفقت و انسانیت بالای دکتر موکوگي است. او گاه تا روزی 18 ساعت در بیمارستان خود کار میکند. کار میکند تا روح و جسم این زنان را درمان کند. اينكه كسى بتواند براى بیش از بيست سال اينگونه كار كند نتنها نشان گر تعهد عميق او به درمان بيمارانش است بلكه عشق عميق وى به انسان و آزادى را نيز مى رساند. او آزادى انسانها و حق خوب زندگى كردن آن را با تمام وجودش درك كرده و اين گونه آن را به تعهد حرفه اى خود گره زده است. وجود او و تك تك سلولهاى او گوش شنواى فرياد بى صداى رنجى ست كه اين زنان آسيب ديده در اين هياهوى خشونت و تبعيض مى كشند. مى توانم او را تصور كنم كه چه شبهاى بسيارى پس از خستگى اين كار طاقت فرسا به آسمان بى صداى كنگو خيره شده و در مورد چرايى اينهمه رنج و خشونت از خود سوال كرده است. شادى بيماران او پس از شنيدن خبر كسب جايزه نوبل توسط دكتر موكوگى صرفا سپاس از اين مدافع بزرگ حرمت انسان نيست، بلكه در ضمن نشان دهنده خوشحالى آنها از شنيدن رنجشان توسط جهانيان است. مهمى كه توسط دكتر بى ادعايشان مقدور و ميسر شده است.حتما دکتر موکوگی هم چالشهای عمیق درونی داشته است، چالشهایی مملو از رنج، ناامیدی و البته شادی. پزشکی روح انسان را صیقل میدهد و دکتر موکوگي بیشک یکی از صیقلخوردهترین طبیبان در طول تاریخ است.
@drmoghadasims
4.1K views09:56
2018-10-13 12:55:54
يادداشت من در روزنامه شرق
2.9K views09:55
2018-10-06 10:24:01
در سوگ آن افسون گر بزرگ
به ياد پرفسور كيوان مزدا
عبدالرضا ناصر مقدسى
دانشجوى تخصص بودم.براى ويزيت بيمارم كه در آى سى يو خوابيده بود رفته بودم.بيمار كنارى دخترى خردسال بود كه به سختى نفس مى كشيد.نظرم را به خود جلب كرد.مورد اسكليوزيس (انحراف ستون مهره ها) بود.گاه اين انحراف مى تواند آنقدر شديد شود كه به ريه ها فشار وارد كرده و بدنبال آن نفس كشيدن بيماران را سخت نمايد.دختر نه گريه مى كرد و نه ناله.فقط بد نفس مى كشيد.خيلي بد. بطوريكه هر آن ممكن بود به انتوباسيون (لوله گذارى در راههاى هوايى) نياز پيدا كند.صحنه اى بسيار تكان دهنده و ناراحت كننده اى بود.مى شد رنج را در چشمهاى دخترك ديد.در عالم پزشكى وقتى با بيمارى برخورد مى كنيد بدترين چيز رنج بيمار است.پديده اى چنان غامض و پيچيده كه براى درك آن بايد در عمق وجود بيمار رسوخ كنيد تا بتوانيد اين رنج را درك نماييد.پزشكان بزرگ كسانى هستند كه در دستان و نگاههاى جادويى خود توانايى رسوخ به اعماق وجود يك بيمار را دارند.مى توانند در لابلاى سلولهاى بدن او بگردند و در آنجا رنج او را ببينند كه دارد در ميان بدن وى پرسه مى زند.همه پزشكان مى توانند دارويى بنويسند، نسخه اى بپيچند اما اين افسون-پزشكان هستند كه مى توانند رنج بيمار را مداوا كنند.آنهم نه بواسطه دارويى كه مى نويسند بلكه با توسل به آن درك جادويى اى كه دارند.اين است كه در كنار تبحرشان نوعى درون نگرى نيز دارند كه با فروتنى وصف ناشدنى همراه و عجين شده است.به دخترك نگاه كردم و در نگاه كنجكاو من اين سوال چرخيد كه چگونه مى توان از اين رنج كاست؟ چگونه مى توان او را در معناى افسون-پزشكان درمان نمود؟
شرايط او را از پرستاران پرسيدم.گفتند منتظر پزشكى از فرانسه هستند كه قرار است بيايد و دخترك را عمل كند.آنطور كه پرستاران مى گفتند او مدتى است كه بطور منظم به ايران مى آيد و چنين بيماران پيچيده اى را عمل مى كند.نامش را نمى دانستند.فقط گفتند كه ايرانى است و سالهاست مقيم فرانسه مى باشد و فارسى را بسختى صحبت مى كند.اما مى آيد و رايگان اين بيماران را عمل مى كند و آموزش هم مى دهد.چنين شخصيتى خيلي كنجكاوى من را برانگيخت اما فشار كشيك ها و آنهمه كار دوران رزيدنتى سبب شد كه موضوع از خاطرم برود.چند شب بعد ناگهان ديدم كه مستندى در تلويزيون دارد زندگى پرفسور كيوان مزدا را نشان مى دهد.كسى كه در فرانسه زندگى مى كند، مى آيد ايران و جراحى هاى سخت ستون فقرات را انجام مى دهد. كه ناگهان به ياد آن دخترك و آن رنج و آن درمانگر بزرگ افتادم: كيوان مزدا و نامى كه در ذهن من حك شد.چند روز بعد هم او را در حياط بيمارستان سينا ديدم كه داشت با خيل دانشجويان به سرعت بسمت آى سى يو مى رفت. مى رفت تا آن دخترك را ببيند.رفت و در آى سى يو ناپديد شد.من هم لختى ايستادم و به او و دخترك فكر كردم و بعد از دقايقى من هم سراغ بيمارانم رفتم.با اينكه او بارها به بيمارستان سينا آمد اما اين تنها بارى بود كه من سعادت ديدار پرفسور كيوان مزدا را داشتم.
هفته بعد دوباره به آى سى يو رفتم.دخترك نبود.حالش را جويا شدم.گفتند با موفقيت عمل شده و اكنون به بخش منتقل شده است.
حس كردم بايد از رنجش نيز كاسته شده باشد.زيرا پزشك او نه يك جراح بلكه يك افسون-پزشك است.كسى كه در لابلاى استخوانهاى رنجور ستون فقرات او افسون مى كند.
حالا اما پرفسور كيوان مزدا از ميان ما رفته است.مرگى كه براى بيماران او باور كردنى نيست.آنها نتنها پزشك خود بلكه افسون گر خود را نيز از دست داده اند.كسى كه رنجشان را درك كرد و فروتنانه درمانشان نمود.نامش جاويد.راهش پر رهرو باد.
@drmoghadasims
4.2K views07:24