Get Mystery Box with random crypto!

در میانۀ انقلاب گفت و گو کنیم. این روزها: همفکری، همدلی | دکتر سرگلزایی drsargolzaei

در میانۀ انقلاب گفت و گو کنیم.

این روزها: همفکری، همدلی

محمد صالحی: دیشب با پادکست «جای خالی» چند بار بغض کردم. امروز با فایل «کولبرها» گریه.
چقدر دلمون پره. چقدر حرف نگفته داریم. چقدر بغض نترکیده.
امید و ناامیدی با رویکرد نظر به نتیجه، مسکر و افیون توده ها هستند. امید فروش، مخاطب را با تصویر خوش وصل مست می کند و کاسب نا امیدی با نشان دادن غیر قابل دسترس بودن نتیجه، مخاطب را به منجلاب افیون و انفعال می‌کشاند. امید، گلبرگ های یک گُل است، امید، جوانه مستتر در یک دانه است، امید پیاز خوابیده در خاک است، امید حاصل فهم شرایط و شعور تحلیل درست موقعیته.
کمک کنید تا تحلیل درستی از شرایط برای افراد جامعه حاصل بشه، کمک کنید حرف همه شنیده بشه، کمک کنید شکست، یادآور قدرت و شروع دوباره بشه، کمک کنید درد بودن جایگزین درد نرسیدن بشه، کمک کنید شکوه حضور نور آن طرف خاک نمناک جایگزین انفعال بشه. در اینصورت امید رو تک تک ما پیدا میکنیم. امیدی که حاصل شعور تک‌تک افراد یک جامعه است. امیدی که قابل خرید و فروش نیست. امیدی که در سیاه و نمناک ترین جا به حیات خودش ادامه میده و نتیجه بخشه.
ما بیشتر از همیشه تشنۀ امیدیم و زخم خوردۀ امیدفروشان! طرح دو مسئله را خالی از لطف نمی‌بینم:
۱. امید فروشی چیست و امید فروش کیست؟
۲. کاسب ناامیدی کیست؟
از آن رو که دو جبهه متعارض دارای تریبون از هر دوی این ابزارها برای مصادره به مطلوب شرایط استفاده می‌کنند تحلیل این مقوله ضروری به نظر میرسه.
خوشحال میشم تحلیلی از شما و سایر دوستان عضو کانال شما شکل بگیره.

امین ذکاوت: دلم سنگ شد! این را وقتی فهمیدم که پسری گل فروش را دیدم و دلم نلرزید، وقتی پیر مرد دست فروشی را دیدم و دلم نلرزید، روزی که فهمیدم حرفم خریداری ندارد، یاد گرفتم نگویم، بغض در گلویم ماند و ماند، انکار احساسم چون تیری در تنم مانده بود، عفونت کرده بود، عفونتی که احساس کردن را خشکانده بود. دردی جانکاه… این بهای نگفتن ها بود، چون گفتن نفس میکشد، زنده است، او برای زنده ماندن آزادی میخواهد. نگفتن که عادت شود، احساس نکردن عادت میشود. در نهایت خود انکار عادت میشود. این سخت ترین شکنجه برای یک انسان است. یا شاید برای یک ملت!!!

این روزها، همفکری، همدلی