Get Mystery Box with random crypto!

افغانستان تسلیت! مانده ام که کدام مذهب و به کفاره کدام معصی | گاه نوشت های ابراهیم رحیمی

افغانستان تسلیت!
مانده ام که کدام مذهب و به کفاره کدام معصیت بزرگ روا می دارد که دخترکانی چنین بیگناه و معصوم، فرزندانی لبریز از شور حیات و نشاط زندگی و دانش اموزانی آکنده از عطش آموختن را به کام نیستی بفرستد.

در بهتم که اینان کدامین سیاست ورزان اند که بقای خود را در فنای نوباوگان می بینند و پایه های هستی خود را بر قلم ها و استخوانهای خرد شده نوجوانان معصوم استوار می سازند.

این قوم ضحاک صفت تا کی برانند که مارهای جهل و نفرت خود را از خون و مغز جوانان مظلوم افغان تغذیه کنند

مگر سهم این دختران و خانواده هایشان از زندگی و خوشبختی چیزی بیش ازنسل پشت نسل بیم و اندوه انباشته در طی سالیان بوده است که چنین ظالمانه و انتقامجویانه دستور به خاموشی شعله های زندگیشان داده می شود.

تا کی قرار است افغانستان سرزمین شعرهای سوگوارانه باشد و شاعرانش چنین غمگنانه بسرایند:

گاهی پدر شدیم و پسر را گریستیم
گاهی پسر شدیم و پدر را گریستیم

هر روز و شب، درست چهل سال می‌شود
ساعات تلخ پخش خبر را گریستیم

هر دم به خون خویش فتادیم و ساختیم
هی قبر تازه کوه و کمر را، گریستیم

مادر شدیم و از پس هر زخم انفجار
هی چشم‌های مانده به در را گریستیم

(بخشی از شعر ضیا قاسمی، از شاعران أفغانستان)

این واپسین سکرات جهالت است که پنجه در صورت علم و دانش در افغانستان می کشد: روزی با شلیک به مغز ملاله یوسف زی، دگر روز با انفجار دانشگاه کابل و امروز با کشتن دختران دانش آموزش.

نویسنده: ابراهیم رحیمی

#افغانستان
#افغانستان_مظلوم