#پندانه تنها راه رسیدن به شادی حقیقی روزگاری کلاغی زندگی میکرد. او کاملا شاد بود. تا اینکه یک قوی زیبا دید. کلاغ با خودش گفت: اون قو چه سفیدی فوقالعادهای داره، ولی من خیلی سیاه هستم. حتما اون شادترین پرنده دنیاست. قو کمی جلوتر یک طوطی میبیند. با خودش میگوید: این طوطی چه رنگارنگ و زیباست و من چهقدر زشتم. حتما اون شادترین پرنده دنیاست. طوطی کمی جلوتر طاووسی میبیند و با خودش میگوید: طاووس چه دم زیبایی دارد، درست برخلاف دم من. حتما اون شادترین پرنده دنیاست. طاووس همین طور که داشت میرفت، به کلاغ رسید. با خودش گفت: کلاغ خیلی خوششناسه، چون آزاده و میتونه پرواز کنه ولی من نمیتونم پرواز کنم. هرگز حسرت داشتههای دیگران را نخورید؛ این تنها راه رسیدن به شادی حقیقی است. ོ ོ ོ 1.8K views00:42