Get Mystery Box with random crypto!

'زبان ما پیوند ما' هر کجا مرز کشیدند شما پل بزنید حرف تهران‌و | Effat_amani

"زبان ما پیوند ما"

هر کجا مرز کشیدند شما پل بزنید
حرف تهران‌وسمرقندوسرپل بزنید...
مُشتی از خاک بخارا و گِل از نیشابور
با هم آرید و به مخروبه‌ی کابل بزنید
دخترانِ قفس‌افتاده‌ی پامیر عزیز
گُلی از باغ خراسان به دوکاکل بزنید
جام، از بلخ بیارید و شراب از شیراز
مستی هر دو جهان را به تغزل بزنید
نجیب بارور، شاعر افغانستانی

نه! شگفتی ندارد که مردم ایران این بار همه هم‌نوا، با شورِ دل خواهان پشتیبانی از مردم افغانستان‌اند چون از خودمان‌اند از ایران.
دلیل دارد این خاطرخواهی: افزون‌ بر آن‌که رنگ دیگر دارد غم افغانستان و هیچ شرافتی برنمی‌تابد آن‌چنان رفتاری با زنان را. افزون‌ بر خوش‌پیشینه‌های مشترک، آن خوش‌ثمرپیوند زناشویی: زال از زابل و رودابه از کابل و ثمرش رستم! افزون بر ضرورت زدودن خانه‌ی همسایه از آتش که اگر دست‌به‌دست سطل آبی نرسانیم شراره‌ها به خانه‌ی ما هم می‌رسند؛ ریسمان استوارِ این پیوندِ ناگسستنی و مهرِ ناخودآگاه زبان است. کم‌اثر نیست این سبب، این مهم‌ترین عنصر پیوند افراد و اقوام. هر که در هر جا با دیدن هم‌زبان، گل از گلش می‌شکفد و لطف و مهرش رنگ دیگر می‌گیرد، انس می‌گیرد با هم‌زبان و حس می‌کند مادر مشترک جامانده در گذشته را. هم‌زبانی اعتماد می‌آورَد و خودباوری، پشت‌گرمی می‌دهد. این اعجاز زبان است و بی‌خبر است آن‌که در بوق لج‌بازی و دهان‌کجی می‌دمد!
چشم نباید بست بر این نیرومند جادوی ازلی‌ابدی و درک باید کرد مهر این دو مردم را به هم، مردمی که یکی بودند و مرزها دوتاشان کرد.
دست خودمان که نیست رنج می‌بریم از رنج آدمی آن هم هم‌زبان‌آدمی، رنج می‌بریم از دست‌درازی به زنان در هر سرزمینی.
دل‌شوره می‌گیریم از تنگنای آدمی از تنگنای آدمیّت از تنگنای آن جوانی که پنجشیرش را و مردمش را برگزید به جای کوچیدن به هر بلادی که قدمش را سر چشم می‌گذارند، یا گریختن از کارزار. نادره غنیمتی است، نامِ خدا، چنین آقازاده‌ای. گرامی است او. ( از آن جا که چشم عقلم بسیار ترسیده محض احتیاط بگویم سوای بعدش، اکنونش پسندیده است). در تنگنا است این جوانمرد، یاری می‌جوید اما یاری بی‌شرط و بند، وعده‌ی خاک نمی‌دهد، گرو نمی‌گذارد میهنش را، هنجار و ارزش است این. بازمانده‌ای از راستی و کوشایی رستم است که هیچ کوتاه نمی‌آمد بر سر خاکمان. نادره‌کار است او در این زمانه‌ی خاموشی و بی‌قهرمانی و برگزیدن سود خود به مصلحت جمع.
بدآموزی دارد گرامی نداشتن ارزش‌ها برای فرزندان امروز، و فرزندان آینده به بند نقد، می‌کِشندمان همان‌گونه که ما ناخشنودیم از کردار نادرخور گذشتگان.

@effat_amani