Get Mystery Box with random crypto!

تهی کن جام را ای ساقیِ مست که امشب ميلِ جامِ ديگرم نيست مرا ا | عیش مدام

تهی کن جام را ای ساقیِ مست
که امشب ميلِ جامِ ديگرم نيست

مرا از سوزِ ساز و خنده‌یِ می
چه حاصل زانکه شوری در سرم نيست

خوش آن شب‌ها خوش آن شب‌هایِ مستی
که با او داشتم خوش داستان‌ها

شرابم شعله می‌زد در دلِ جام
در آن مِی سوخت عکسِ آسمان‌ها

خوش آن شب‌ها که مست از ديدنِ او
هوایی در دلم بيدار می‌شد

لبش چون جامِ سرخ از بوسه‌ای چند
لبالب می‌شد و سرشار می‌شد

چو از گيسویِ او می‌آمدم ياد
سرودی تازه بر می‌خاست از چنگ

به دستم تارهایِ مویِ او بود
به چنگم ناله‌هایِ اين دلِ تنگ

نگاهِ خنده آميزش در آن چشم
به لطفِ نوشخندِ صبح می‌ماند

مرا گاهی به شوق از دست می‌برد
مرا گاهی به ناز از خويش می‌راند

سرودم بود و شورِ نغمه‌ام بود
که چشمانش نويدِ زندگی داشت

در آن شب‌هایِ ژرفِ پُر ستاره
چو چشمِ بختِ من تابندگی داشت

کنون او رفت و شورِ نغمه‌ام رفت
از آن آتش به جز خاکسترم نيست

تهی کن جام را ای ساقیِ مست
که ديگر ميلِ جامِ ديگرم نيست






نادر نادرپور







http://t.me/eishemodam