در ریشهٔ روانشناختی دشمنی ایران و آمریکا #پاراگراف [برگرفته | انگار
در ریشهٔ روانشناختی دشمنی ایران و آمریکا #پاراگراف [برگرفته از کتاب کی بود کی بود: چرا و چگونه اشتباهاتمان را توجیه میکنیم، ص ۳۱۷-۳۲۱] محمدرضا پهلوی در ژانویه ۱۹۷۹ با شورش رو به افزایش مرد علیه خودش روبهرو شد و برای حفظ امنیتش از ایران گریخت و به مصر رفت و دو هفته پس از خروج او نیز مردم از بازگشت رهبر اسلاگرای جدید، آیت الله روح الله خمینی استقبال کردند که شاه بیش از یک دهه پیش به تبعید فرستاده بود. در ماه اکتبر همان سال، دولت کارتر به شاه اجازه داد که برای درمان سرطانش توقف کوتاهی در آمریکا داشته باشد. آیت الله خمینی این اقدام دولت آمریکا را تقبیح کرد و آمریکا «شیطان بزرگ» نامید و از ایرانیان خواست علیه آمریکا و اسرائیل که «دشمنان اسلامند» راهپیمایی کنند. هزاران نفر از ایرانیان دور سفارت آمریکا در تهران جمع شدند. در ۴ نوامبر چند صد دانشجوی ایرانی ساختمان اصلی سفارت آمریکا را تسخیر کردند و ساکنان آنجا را گروگان گرفتند که از آن تعداد ۵۲ نفر به مدت ۴۴۴ روز گروگان آنها بودند. تسخیرکنندگان خواستار این بودند که شاه و تریلیونها دلاری که از ایران برده، به ایران برگردانده شوند. به قول یکی از مورخان، این رویداد از زمان جنگ جهانی دوم بیشترین پوشش خبری در تلویزیون و مطبوعات را به خود اختصاص داد. تد کاپل، مجری تلویزیون، در برنامه آخر شبی آمریکای گروگان گرفته شده، طی آن مدت، اخبار یا بیخبریهای هر روز را به اطلاع مردم میرساند. این برنامه آنقدر محبوب بود که حتی پس از پایان یافتن بحران نیز به صورت برنامهای شبانه ادامه یافت. آمریکاییها میخکوب این داستان شده بودند. از دست ایرانیان به خاطرر اعمال و انتظاراتشان خشمگین بودند. از خودشان میپرسیدند خب این مردم با شاه بودند، پس چرا اینقدر از دست ما عصبانیاند؟
وقتی دانشجویان ایرانی در سال ۱۹۷۹ کارمندان سفارت آمریکا را گروگان گرفتند، آمریکاییها رفتارشان را تهاجمی بیمعنی تلقی کردند، گلولهای که از تاریکی شلیک شده و به قلب آنها خورده بود. آمریکاییها خودشان را قربانی حملهٔ بیدلیل گروهی ایرانی بیعقل میدیدند. اما از نظر ایرانیها آمریکا آتش این درگیری را برافروخته بودند. وقتی سال ۱۹۵۳ با کمک به کودتای شاه، نخست وزیر محبوب مردم، محمد مصدق را که با انتخاباتی دموکراتیک به قدرت رسیده بود، به زیر کشانده و شاه را مجدداً به تاج و تختش رساند. طی دههٔ آخر سلطنت شاه، ثروتاندوزیهای و نفوذ آمریکا در این کشور و غربزدهکردن آن ایرانیان را خشمگین کرده بود. شاه در سال ۱۹۶۲ شورشی اسلامگرایانه به رهبری آیت الله خمینی را به خاک و خون کشید و این روحانی را تبعید کرد. هر چه مخالفتها با حکومت شاه بیشتر شد، پلیس مخفی او، ساواک، نیز بیش از پیش به سرکوب مخالفان پرداخت و آتش خشم مردم را شعلهورتر کرد. بحران گروگانگیری از چه زمانی آغاز شد؟ وقتی آمریکا از کوتا علیه مصدق پشتیبانی کرد؟ وقتی مدام برای شاه اسلحه فرستاد؟ وقتی چشم به وحشیگریهای ساواک بست؟ وقتی پذیرفت که شاه برای مراقبتهای پزشکی پا به خاک آمریکا بگذارد آیا وقتی آغاز شد که شاه آیت الله خمینی را تبعید کرد یا وقتی که ایت الله پس از بازگشت فرصتی یافت تا از طریق هدایت خشم مردم به سوی آمریکا قدرتش را مستحکم کند؟ آیا این درگیری طی اعتراضات دانشجویان ایرانی -که سربازان آیت الله خمنین شده بودند- به سفارت آمریکا آغاز شد؟ بیشتر ایرانیان پاسخی را انتخاب کردند که با خشمشان در برابر آمریکا مطابقت داشت و بیشتر آمریکاییها هم پاسخی را انتخاب کردند که با خشمشان در برابر ایران همخوانی داشت. هر کدام از طرفین خودش را قربانی و متعاقباً شایشته انتقامگیری میدانست. چه کسی اغازگر بحران گروگان گیری بود؟ هر کدام دیگری را نشان میدهد. چه چیزی تصمیم آنها برگشتناپذیر کرد؟ توجیه خویش.
[تا این زخمها و جراحتها در خاطرهها و اذهان حل نشود، این دشمنی به سادگی حل نخواهد شد]
کرول توریس و الیوت ارونسن، کی بود کی بود؟ چرا و چگونه اشتباهاتمان را توجیه کنیم، ترجمه سما قرایی، نشر گمان