Get Mystery Box with random crypto!

انشا در مورد #پاییز به نام خدایی که عشق را در نهاد ما | کانال انشا

انشا در مورد #پاییز

به نام خدایی که عشق را در نهاد ما نهاد
پاییز آمده،پر از دلتنگی؛از عطری که در هوا پخش کرده می توان فهمید که چقدر دلتنگ است.گوش کن!صدای قدم های دلبرانه خزان را می شنوی؟برای من که دلم چون غروب پاییز است،صدای تو از دور هم غم انگیز است.
هرچه که هست،من خزان را دختر دردانه ای می دانم که نیامده بساط گریه اش را پهن می کند.او با لباسی چین چین،پرشده از برگ های خزان وگل سری با یاقوت های سرخ انار و چندپره ای از نارنگی و خرمالویی بزرگ که آن گوشه ی گل سرش به شدت خودنمایی می کند،می آید و میان فصل ها ردپایی می گذارد فراموش نشدنی.
پاییز به قدم زدن های دونفره اش معروف است،راه رفتن روی برگ های خشکیده ای که تا متولد می شوند،مادرشان را ازدست می دهند!پاییز است و رنگ های زرد و نارنجی اش که زبانزد همه ی رنگ هااست.پاییز فصل اشک ریختن های بی دلیل است و عشق،زیباترین راز پاییز است.
عاشق شدن در پاییز رنگ و بوی دیگری دارد.راه میروی،دست در دستانش.بوی باقالی و لبوی کنار خیابان مستتان می کند!پا می گذارید روی برگ هایی که قلب هایشان زیر پاهایتان جان می دهد.کوچه به کوچه راه میروید و خیابان ها شاهد زمزمه هایتان می شوند.زیر باران پاییز راه می روید و گونه هایتان از اشک خدا خیس می شوند.وچه لذتی دارد تو باشی و من و پاییز که خیابان هارا بخاطر تو زرد و نارنجی می کند.
و به راستی پاییز قصه بهاریست که عاشق شده

بزرگترین کانال #انشا :
@ENSHA ♡