انشا در مورد #قطره #باران باران رحمت الهی است و هم | کانال انشا
انشا در مورد #قطره #باران
باران رحمت الهی است و همه ی بدی هارا میشوید.قطره ای هستم که با سرعت زیادی به سمت زمین در حرکت بودم به جز من قطره های دیگری هم بودند که همگی روزها منتظر مانده بودند تا فرود آیند. گاهی باد مسیرمان را جابجا می کرد کم کم به زمین نزدیک می شدم و همه چیز واضح تر شده بود در همین فکر بودم که ناگهان با سرعت به چیزی برخورد کردم و در چیزی جایی گرفتم آری درست است. من در میان برگ های یک درخت تنومند که میوههای سرخی داشت گیر افتادم باد برگها را تکان داد و من نمیتوانستم همه جا را ببینم نهر کوچکی کنار درخت جاری بود درخت هایی با میوه های سرخ و نارنجی و گرد. با سوزش چه چیزی در ذره ذره وجودم بیدارشدم و نوری به شدت بر من تابید همان دوست فراری خودم خورشید بود ما همدیگر را در آسمان کم میدیم چون هر وقت ما میآمدیم خورشید می رفت. در همین فکر بودم که درخت تکان شدید خورد و من از روی برگ کنده شدم و از روی هر برگ به برگ دیگر سر خوردم و با سرعت به درون نهر کوچک کنار درخت سقوط کردم.