Get Mystery Box with random crypto!

‍ بازخوانی روایت سوگوارانه‌ی من بر رفتن اندوه‌بار قانعی‌راد نا | تاملات جامعه‌شناختی

‍ بازخوانی روایت سوگوارانه‌ی من بر رفتن اندوه‌بار قانعی‌راد نازنین

گیتی خزاعی

باورکردنی نیست، که قانعی‌راد عزیر ما رفته است..

مرگ طبیعی‌ترین و دردناک‌ترین حادثه روزگار است... و تکراری‌ترین رنج عالم..
اما دردناکی و رنج‌باری‌اش فقط نه از باب رفتن و گسستن آنهایی است که هنوز باید می‌بودند و دیگر نیستند و نه از باب خالی شدن جهان از عرصه‌ی دانشمندان و دانایان؛
زنجیره‌ی دانش، یک زنجیره‌ی ناگسستنی است..
از همان نقطه که «دانشمند»ی، «دانا»یی، یا «عالم»ی از آن می‌گسلد، زنجیره‌ی بعدی ادامه می‌یابد.
دانشِ دانشمندان هرگز بر زمین نمی‌ماند.. ریشه می‌دواند و برگ و بارش بر عرصه‌ی دانش سایه می‌افکند..

اما، مرگ از آن رو رنج‌بار است که نه در زنجیره‌ی دانش و معرفت، که در زنجیره‌ی مهر مداخله می‌کند...
در زنجیره عطوفت و مهرورزیدن..
در زنجیره‌ی دوست داشتن و دوست داشته شدن..
مرگ، زنجیر عطوفت را می‌گسلد.. و سرگردان رهایش می‌کند..

هر آن «یک» که می‌رود، یک حلقه از زنجیره‌ی «عطوفت« و مهر از جا کنده می‌شود.. و جای خالی دوست‌داشتنش، زخم می‌زند بر جان..
«مرگ» ما را دچار خلاء عاطفه و معنا می‌کند..

مرگ، یعنی، یکی دیگر از آنها که دوست‌مان داشت و دوستش داشتیم.. رفت..

@EnvironmentalSociology