@erfan_nab #داستان_آموزنده سربازان وارد روستائی شدند و به هم | اندیشه ناب عرفا
@erfan_nab #داستان_آموزنده
سربازان وارد روستائی شدند و به همه زنان تجاوز ڪردند به استثناء یک زن ڪه با مقاومت توانست سربازی را بکُشد و سر او را ببُرد پس از برگشت سربازان به پادگانها واقامتگاه ها ، همه زنان نیز از خانه هایشان بیرون آمدند و لباسهای پاره پاره خود را با گریه ای دلسوزانه جمع میڪردند به جزء آن زن.. ، از خانه اش باعزت و افتخار در حالی خارج شد ڪه با در دست داشتن سر آن سرباز ، به دیگر زنان با تحقیر نگاه میڪرد و گفت: تصور داشتید بگذارم به من تجاوزی ڪند بدون آنڪه بمیرم یا او را بڪشم؟! زنهای روستا به یڪدیگر نگاه ڪردند و تصمیم گرفتند اورا بڪشند تا مبادا با شرافتش بر آنها برتری داشته باشد و هنگام بازگشت همسرهایشان پرسیده شود چرا همانند او مقاومت نکردید..
بنابراین باحمله ای دست جمعی ، او را ڪشتند
(شرافت را ڪشتند تا خفت و ننگ زنده بماند)... این است واقعیت فاسدین جامعه ما هر انسان شریفی را می کُشند،تخریب میڪنند، دروغ میگویند و عزل میڪنند تا شاهد بروزوفسادشان نباشد!!!