Get Mystery Box with random crypto!

‍ طبیبم قصد جان ناتوان‌ کرد ما ایرانیان همه بیماری زمینه ای | عرفان نظرآهاری

‍ طبیبم قصد جان ناتوان‌ کرد

ما ایرانیان همه بیماری زمینه ای داریم، بیماری استبداد، بیماری تعصب، بیماری تحجر، بیماری تقلید…
ما نابینایانی مادرزادیم. داروغه مادرم را که می خندید، کور کرد و بعد از آن مادرم هر دختری که زایید کور بود.

ما اندوه ارثی داریم، ما سر سفره غم بزرگ شدیم و نان غصه را در شوربای مشقت زدیم و خوردیم و چنین شد که عضله های کوچک لبخند از صورتمان محو شدند.

و ترس، ترس، ترس همان آسیب بعد از حادثه بود، وقتی که مغول پدربزرگمان را کشت و‌ جنازه اش را قرن ها بر دروازه شهر آویخت، تا ما بترسیم، ما ترسیدیم و ترسو شدیم.

ما می خواهیم که درمان شویم اما تا تصمیم می گیریم برای بیماری مان دوایی پیدا کنیم، از گوشمان خون می آید، از دماغمان خون می آید، پایمان می شکند، دستمان می شکند، کمرمان می شکند. ما تا دنبال علاج می رویم، می میریم.

طبیبان می گویند: نه چوب، مرهم خوبی برای زخم است؛ و نه چماق، عصای خوبی برای روح های شکسته.
حکیمان معتقدند که تیر و تفنگ، هیچ دردی را درمان نمی کند و شفای مرض با تهدید و توبیخ و تنبیه حاصل نمی آید.

من بیماری زمینه ای دارم، اما نمی خواهم که بمیرم. می خواهم که درمان شوم. مرا نکشید، جزای مرض، مردن نیست. دوای بیمار، مرگ نیست.

آیا در این بیمارستان، هیچ طبیب مشفقی نیست تا ناله ما بیماران را بشنود؟
آیا در این داروخانه جز تیز و تفنگ و سنگ و چماق دوای دیگری پیدا نمی شود؟

که را گویم که با این درد جانسوز
طبیبم قصد جان ناتوان کرد

#عرفان_نظرآهاری
@erfannazarahari
#که_را_گویم_که_با_این_درد_جانسوز