Get Mystery Box with random crypto!

یک روایت تاریخی درباره یکی از جنگ‌های تاریخ چین این بود که ارت | Eric Notes

یک روایت تاریخی درباره یکی از جنگ‌های تاریخ چین این بود که ارتشی کوچک، با درایت یک مشاور زیرک، از پس یک ارتش بزرگ برآمد.‌ اینو یک تاریخدان غربی به خورد بقیه داد، و همه قبول کردند، چون با کلیشه‌ها هماهنگ بود: شجاع باشید، خدا با شما خواهد بود! اما جناب تاریخدان اسناد رو با دقت بررسی نکرده بود. اصل روایت خیلی کسل‌کننده‌تر بود. ارتش بزرگ‌تر، ارتش کوچکتر رو تار و مار کرده بود، اما قصه رو برعکس تعریف کردند تا خودشون رو به جای ضعیف‌کش، آدم خوبه جلوه بدن.
امپراتوری، خودش رو زاینده حقیقت میدونه، اما هدفش زاییدن یک روایت صرفا متفاوت نیست. گاهی وقتی ضعیفه، خودش رو مقتدر جلوه میده، و وقتی غالبه، خودش رو «نزدیک بود گنده‌ترها ما رو بخورند» جلوه بده. چون نمیخواد تنها یک نیروی قدرتمند باشه، بلکه میخواد یک قدرتمند عزیز باشه!
اینکه پادشاه لباس کهنه می‌پوشید و میرفت تو کوچه بازار به وضع معیشت مردم سرک بکشه، تا به زعم خودش کشف کنه که باید چه کرد که مشکلات مردم کاهش پیدا کنه، هدفش فقط عزیز شدن بود. نه اینکه تصور کنه مردم حقوقی دارند. حقوق رو شمشیر تعیین می‌کرد.
الان که دیگه فقط نسخه فکاهی اون امپراتوری‌ها رو داریم، این تقلا برای عزیز شدن از دیکتاتورهای اقتدارگرا که صندوق‌های رأی هم موظفند بشون سلام نظامی بدن، دیده میشه. مثل مهاجمان مغول عمل می‌کنند، اما دوست ندارند کسی با چنگیز مقایسه‌شون کنه. مثل وایکینگ‌ها زندگی مردم رو نابودی می‌کنند، اما دوست دارند ژان والژان به نظر برسند. پوتین دستور با خاک یکسان کردن شهرها رو میده، و همزمان شوی «کشور رو دارم زیر فشار زیاد هدایت می‌کنم تا نسل روس باقی بمونه» رو هم کارگردانی می‌کنه. خامنه‌ای درست بعد ازینکه صدها کودک رو به قتل رسونده، وانمود می‌کنه انقدر محبوبه که اگه بادی‌گاردها مراقبت نکنند ممکنه مردم لباس زیرش هم به عنوان تبرک بردارند و ببرند.
در منطق جلادانی که میخوان عزیز باشند، حقیقت هیچ ارزشی نداره اگه ما رو عزیزتر نکنه.
اما این سندروم فقط مختص جلادان نیست. همه کسانی که در داخل اتمسفر امپراتوری تفکر می‌کنند رو هم مبتلا می‌کنه‌. آدم‌های ساده و معمولی که باعث خونریزی بینی کسی هم نشدن، برای حقیقت فقط در صورتی که عزیزشون کنه ارزش قائلند. مثل شاهزاده‌ خودمحور و تک‌رویی که از کل دنیای سیاست، «ملاقات» رو یاد گرفته.
فرق دوره فکاهی امروزی، با دو سه هزار سال پیش، اینه که امپراتوری‌های اون زمان تارگت فریب رو درست انتخاب می‌کردند. که البته انزوای جغرافیای بشون کمک می‌کرد. الان فقط کره شمالی موفق شده این الگو رو تکرار کنه. تا وقتی دستگاه پروپاگاندای روس به مخاطب داخلی اکتفا می‌کرد، اوضاع خوب پیش می‌رفت، اما وقتی طمع کردند که دروغ رو به تمام دنیا بفروشند، تا برای همه عزیز بشن، فضاحت پشت فضاحت به بار اومد. شاهزاده هم این رو نمیفهمه که اگه بخواد برای همه عزیز باشه، برای هیچ‌کس عزیز نخواهد شد. و چون نمیفهمه، تمام تک‌روی‌هایی که انجام میده، برای حداکثری کردن عزیز شدنه. یک روز با بسیجی خوش و بش می‌کنه، یک روز با نتانیاهو.
اگه حامد اسماعیلیون این رو متوجه شده و ازین شخص فاصله گرفته، که خیر و برکتش. اما اگه دلیلی غیر ازین داره ممکنه خودش هم بش مبتلا بشه.