تو ایران وقتی سازنده آپارتمان میخواد بگه خیلی برای ساختش خرج ک | Eric Notes
تو ایران وقتی سازنده آپارتمان میخواد بگه خیلی برای ساختش خرج کرده میگه کف رو پارکت آلمانی زدیم. تو آمریکا وقتی سازنده میخواد بگه خیلی خرج کرده و این ملک یه سطح بالاتر از همسایههاشه میگه کف رو تمام اسلب کار کردیم! انگار درست خلاف جهت همدیگه حرکت میکنند، اینجا از سرامیک و سنگ مهاجرت میکنند به چوپ، و اونها از چوب دارند مهاجرت میکنند به سنگ! ترندهای بازار، روی پایهای از سوابق گذشته شکل میگیرند، که اون سوابق از یک حافظه جمعی شکل گرفته، و اون حافظه جمعی محاسبه هزینه فایده رو در خودش جا داده. در ایران مردم از سنگ و سرامیک زده شدند، چون هیچوقت خونهها عایق نبود، و سرامیک مساوی شد با سردی و درد استخوان! بنابراین مهاجرت به کفپوش چوبی یا مشابه چوب، معنی پیدا کرد. اگه از ابتدا همهجا عایق بود و گرمایش از کف وجود داشت، ذهنیت درباره کف سرامیک یک شکل دیگه پیدا میکرد. در آمریکا کفپوش چوبی از ابتدا با روشهای سنتی جا افتاد، که در معرض آب و رطوبت باد میکردند، در طول زمان قوس پیدا میکردند، با جابجایی وسایل و تردد زخمی میشدند، و هرچند سال یکبار باید کلا ساب زده میشد و لاک میخورد تا مثل روز اولش بشه. ذهنیتی که ایجاد کرد این بود که چوب مساوی است با تعمیر و نگهداری پرهزینه. اگه از ابتدا بامبوی ضدآب که نه میخ لازم داشته باشه نه چسب و سی سال گارانتی داشته باشه جا میافتاد، یه ذهنیت دیگه شکل میگرفت.
ترندهای اجتماعی سرعت ترندهای بازار رو ندارند، اما محاسبه هزینه فایده در اونها هم وجود داره. در آمریکای دهه هفتاد که اوج جریان فمنیسم بود، سکس آزاد و بیقیدی در روابط و مصرف الکل و انواع دراگ به عرف نسل جوان و مخصوصا دخترها تبدیل شد. همیشه یک مقدار از همه اینها جنبه فان داره، اما قسمت جدی اون که وارد فرهنگ نسلهای بعد شد، تقاضای زیاد برای تعامل اجتماعی بود. تا جایی که هرکس علاوه بر یک خانواده بیولوژیک، یک خانواده بزرگ هم بیرون خونه داشت، و مجبور بود به تقاضای تعامل اونها پاسخ بده. به مرور یک محاسبه هزینه فایده درباره این سبک انجام شده و خیلیها دیگه به صرفه نمیبیننش، که در نتیجه اون میبینیم ترند جدید مصرف نکردن دراگه، و آرایش نکردن، و پول به لباس فشن ندادن. و حتی سر اینکه روزهای سوبر کی بیشتره با هم مسابقه میگذارند. دلیل اصلی این نیست که اینها ناسالم هستند، که میتونند باشند. دلیل اصلی اینه که با فاصله گرفتن ازین سبک، خودشون رو از خیلی از تعاملات اجتماعی معاف میکنند، چون هزینههاش رو متناسب با فایدههاش نمیبینند. در راستای همین معافیته که میبینید مفهوم درونگرایی انقدر محبوب شده. برای اینکه خودشون رو از پارتیها و جمعهای دوستانه دور کنند، خودشون رو درونگرا جا میزنند، تا مثل حساسیت به کره بادامزمینی یک مسئله ذاتی و ژنتیکی تلقی بشه و عذر موجه باشه، و گرنه ممکن نیست از یک جامعه یهو میلیونها درونگرا زاییده بشه.