ورود دانشجویان فنی به حوزه علوم انسانی یکی از بدترین اتفاقاتی بود که در ایران افتاد. یا چیزهایی که خوندن رو درست نمیخونند، یا چیزهایی که باید بخونند رو نمیخونند.
در تمام کشورهای توسعهیافته غربی، به محض اینکه توسعه به دولت محول شد، به اندازهای که در اون دخالت کرد، با افول همون قدرتی مواجه شد که عزیزان مدعیاند برای توسعه لازمه! استارت سراشیبی امپراتوری بریتانیا وقتی زده شد که دولت موظف شد بین نقطه آ و ب در برهوتی در هندوستان جاده احداث کنه! درست وقتی که کمپانی هند شرقی به ورشکستگی کامل رسید، پای نیروی دریایی پادشاهی رو کشیدند وسط تا ناکامی بخش خصوصی رو جبران کنه، و حکومت وارد قضایایی شد که دیگه نتونست خودش رو ازش بیرون بکشه، جز اینکه به زور کنارش زدند. میخوای دولتی رو نابود کنی، مسئولیت توسعه رو بنداز روی دوشش. امروز چین با وخیمترین بحران بدهی یک قرن اخیر مواجه شده، چون با هدایتگری پکن دولت استانها و شهرها وارد پلسازی و قطارسازی و لولهسازی و اتوبانسازی شدند که الان هیچکدوم بازدهی نداره، و الان مجبورن یه جوری ردش کنند بره. درست مثل اینکه یک میلیارد برای ساخت یک آپارتمان خرج کنی، ولی وقتی تموم شد هشتصد میلیون ازت بخرن. حتی در ژاپن، فقط دو لاین از کل پروژه قطار شینکانسن سوددهی داره، بقیهش ضرره!
توسعه همون بتنریزی نیست. توسعه قابلیت پیدا کردن جامعه در تولید ثروت است (یا بهتره بگیم «قابل شدن مردم» در رسیدن به چیزهاییه که ارزشمند تلقیش میکنند). اینکه بعدا با اون ثروت چه کاری انجام بدن به خودشون مربوطه. شاید صرف بتنریزی نکنندش. مثل مردم خیلی از شهرهای اروپایی که نمیخوان آسمانخراش داشته باشند، و بلوارها رو هم تبدیل به پیادهرو میکنند.
آمریکا در فدرالیسم بینقص نیست، ولی اگه قدرت در همین آمریکا توزیع نشده بود، امروز تمام آمریکا رفته بود زیر تسلط مصوبات کالیفرنیایی که دزدها رو رها میکنه و کسی که روی دزد اسلحه کشیده رو میندازه زندان! اینکه مردم آزاد باشند ایدههای مختلف رو امتحان کنند، بخشی از توسعهست. هیچ بخشی از جامعه فرانسه نمیتونه در موضوع دفاع از خود ایده دیگهای رو امتحان کنه، بنابراین باید تو پارک بایستند و دیوانهای رو که به کودکان چاقو میزنه تماشا کنند و جیغ بزنند. چون طول میکشه پلیسی که بلده چشم جلیقه زردها رو کور کنه، از راه برسه.