Get Mystery Box with random crypto!

قصهء ساز ( نی ) من' من می خواهم برای شما از ساز قدیمی خودم ب | 🌼دلنوشته های کهریز 🌼

قصهء ساز ( نی ) من"

من می خواهم برای شما از ساز قدیمی خودم بگویم....
از ساز دلنوازی که صدایش دل هر شنونده ای را پر از احساس می کرد و روح هرعاشقی را نوازش می داد...
ساز من از نیزار جنوب دره سرسبزِ دهکدمان بود، ساز من ، بیشتر از من عاشق نواختنِ نوای عاطفه و لبخند شیرین یک پریزاد بود.....
ساز من از هفت بند دلش عاشقانه چهچه می زد و تمام پرندگان به شوق آواز دلنشین ساز( نی) من ، کنار من می نشستند و عاشقانه دل به سوز آوای آن می سپردند...
نی" حکایت میکرد از دوران جوانی و عاشق شدن و اشک همراه صدایش سرازیر می شد ،
ساز (نی )من از بوسه دلنواز مهتاب بر سر آن سرو" بلند می گفت،
وشب نقره بر اشعار من می پاشید...
صدای ساز نی من جان دوباره به گلهای آفتابگردان باغچه ام می داد...

آه ای ساز من، آه ای ساز من،
ببین بی تو ، چگونه آوارهء هر صدای دلخراشی شده ام ،
ای ساز دلشکسته من ، ای تمام احساس من ، ببین چطور نیازمند بالین گرم و دلنشین تو هستم تا ابد...
ای ساز روح بخش من ،بعدازتو، قصه عشق به افسانه پیوست...
ببین چطور درتمنای وصال گل سرخ و شبنم ،
زمستان نعره می زند میان کوچه های خاموش و بی صدا ، ببین بی صدای ساز من ، باد و رعد و برق زمستانی چگونه می تازد در کوچه های وحشت بی کسی...
ای ساز آرامش من ، بخاطر کدامین غصه به خاکستر زرد نشسته ای که اینگونه در غم نبودن تو ، موی من رو به سفیدی می رود ،
ای کاش صدای هفت بند ساز( نی ) من
از سر قله ی بلند دهکده مان دوباره بنوازد و نوید آمدن گل های خوش عطر بهار را بدهد ،
و من ، مرد پاییزی مهر ، در اندیشه دوباره نواختن از حنجره تو هستم ،
ای تبار پاک صدا ، ای ساز دلنواز من،
بی تو نیزار جنوب ،به خواب عمیقی فرو رفته است.
ای تعبیر خوب احساس عاشقی بیا دوباره بنواز بر این شعر بی روح من،
بیا زنده کن این ترانه را که، دلگیر از این زمانه شده ام،
ساز نی من تو خوابیدی در عمق این خاک دلگیر و من بدون تو با خورشید غروب خواهم کرد ،
و افسانهء نواختن تو به خاطرات سپرده می شود...

#اسحاق_صیدیان
بهمن 95