Get Mystery Box with random crypto!

عشقبازی با استاد

لوگوی کانال تلگرام eshg_bazi_ba_ostad — عشقبازی با استاد ع
لوگوی کانال تلگرام eshg_bazi_ba_ostad — عشقبازی با استاد
آدرس کانال: @eshg_bazi_ba_ostad
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 912
توضیحات از کانال

توانایی عشق ورزیدن بزرگترین هنر جهان است

Ratings & Reviews

1.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-06-25 19:54:55 ما همه از همدیگر عشق می خواهیم. دوستان از دوستان عشق میخواهند.
ما همه از کسی دیگر عشق می خواهیم بدون این درک که آن دوستی که ما از او عشق خواسته ایم، خودش از شما عشق میخواهد.
شما مانند دو گدا هستید که روبروی هم ایستاده اید و کاسه ی گدایی همدیگر را می کشید.
تا زمانی که کسی عشق بخواهد،
او قادر به عشق دادن نخواهد بود.
زیرا عشق خواستن نشان دهنده ی این است که درون او چشمه ی عشق وجود ندارد وگرنه چرا باید عشق را از بیرون بخواهد؟
فقط کسی که فراتر از نیاز به عشق خواهی رفته باشد، میتواند عشق دهد. عشق سهیم کردن است،
نه گدایی کردن.
عشق امپراطور است، گدا نیست.
عشق فقط دادن را می شناسد،
او چیزی از خواستن نمی داند.

ما عشق را میشناسیم؟
عشقی که درخواست می شود، نمی تواند عشق باشد.
و به یاد بسپار:
کسی که عشق را درخواست می کند، هرگز نخواهد توانست در این دنیا عشق را به دست آورد.
یکی از اساسی ترین قوانین،
یکی از ابدی ترین قوانین زندگی،
این است که کسی که درخواست عشق می کند، هرگز آن را به دست نمی آورد ، هرگز....
عشق تنها به در خانه ای می آید که در آنجا خواهش عشق ناپدید شده باشد. عشق شروع به بارش بر خانه ی کسی می کند که درخواست عشق را متوقف کرده است.
اما بر خانه ی کسی که همچنان درخواست عشق می کند، بارانی نخواهد بارید. عشق از قلبی که درخواست عشق می کند، جریان نمی یابد.
قلب درخواست کننده آن نوع پذیرش را ندارد که به عشق امکان ورود دهد.
فقط یک قلب سهیم کننده، یک قلب دهنده نوعی پذیرش را در خود دارد تا عشق به درش بیاید و بگوید:
در را باز کن! من آمده ام.

تاکنون عشق بر در ما کوبیده است؟
نه، زیرا تا به حال قادر به دادن عشق نبوده ایم.
و این را نیز به یاد داشته باش که:
هر آنچه که ما می دهیم به ما باز می گردد.
یکی از قوانین ابدی این است که هرچه بدهیم به ما باز می گردد.
کل جهان چیزی جز یک اکو نیست.
ما تنفر می دهیم،
و تنفر به ما باز می گردد.
ما خشم می دهیم،
و خشم به ما باز می گردد.
ما ازدیگران سوء استفاده می کنیم
و سوء استفاده به ما باز می گردد.
ما خار پخش می کنیم،
و خار به ما باز میگردد.
هرآنچه که می دهیم، به ما باز میگردد، آن در راه های بی پایان به ما باز میگردد.

و اگر عشق را سهیم کنیم،
آنگاه عشق در راه های بی پایان به ما می رسد.
اگر عشق در شمار راه های بی حد به ما نرسد، بدان که ما عشق نداده ایم .

#اشو
#کتاب_سفر_درونی




@eshg_bazi_ba_ostad
67 views16:54
باز کردن / نظر دهید
2022-06-25 13:02:03 اشوی عزیز، آیا واقعاٌ چیزی به نام عقده ی حقارت وجود دارد؟

بلبل روانیPsychobabble ! امروزه روانشناس ها جای الهیون را گرفته اند. الهیون منسوخ شده اند، روانشناسان روی کار آمده اند. و آنان واژگان عظیمی را درست کرده اند: کلمات بزرگ و کلمات عجیب و غریب! و وقتی که بتوانی از کلمات بزرگ و عجیب و غریب استفاده کنی که واقعاٌ چیزی جز ورور کردنgibberish نیست، می توانی مردم را تحت تاثیر قرار دهی. آیا می دانید که واژه ی جیبریش از کجا آمده؟ از نام یک عارف صوفی به نام جبارJabbar گرفته شده. او عادت داشت حرف های بی معنی بزند، زیرا او به این ادراک رسید که هرچه ما می گوییم بی معنی است. پس چرا حتی تظاهر کنیم که معنی دارد؟

جبار واقعاٌ شروع کرد به حرف های بی معنی زدن. او از صداها و کلمات استفاده می کرد ولی هیچکس قادر نبود او را دنبال کند که چه می گوید. هرکسی آزاد بود که تفسیر خودش را داشته باشد. پیروان جبار زیاد بودند زیرا وقتی که مرشد درک نشود، برای مریدان بسیار آسان است تا از او پیروی کنند، زیرا آنوقت می توانند تعبیر و تفسیر کنند!

برای مثال، اگر از جبار سوال می کردید، "خدا چیست؟" او می گفت، "هو هوHoo hoo "! حالا این برعهده ی شماست تا پیدا کنید که "هو هو یعنی چه! و همه در پیداکردن چیزها زرنگ هستند. کسی فکر می کند که او به این اشاره دارد که همه چیز سرو ته است، بنابراین هرچه که تاکنون فکر می کردید، باید سرو ته شود. برخی از مریدان شروع کردند به خواندن متون مذهبی از آخر به اول!

ولی یک چیز در این مورد خوب بود: جبار می باید از تمام این نمایش لذت برده باشد!
او می باید از اینکه مردم چقدر می توانند تفسیر کنند واقعاٌ لذت برده باشد. واژه ی انگلیسی جیبریش gibberish از جبار می آید.

امروزه بزرگترین واژگان بی معنی که مد شده در رشته ی روانشناسی است. فروید واقعاٌ زبانی تازه ایجاد کرد: روانکاوی چیزی نیست جز یک زبان جدید. برای چیزهای جزیی، برای چیزهایی که همه درک می کنند، او واژگانی مشکل درست کرد: "عقده ی اودیپوس" Oedipus complex__برای یک نکته ی کوچک که هر پسری عاشق مادرش است. حالا اگر بگویی که هر پسر عاشق مادرش است، هیچکس فکر نمی کند که تو انسانی دانش آموخته هستی، ولی اگر بگویی، "این پسر از عقده ی اودیپوس رنج می برد،" به نظر......

یک زن یهودی با زن همسایه صحبت می کرد و به او گفت، "روانکاوی که مشغول درمان پسرم است گفته است که او عقده ی اودیپوس دارد."
و زن همسایه گفت، " اودیپوس شودیپوسOedipus schoedipus ! مهم نیست؛ تا وقتی که پسر خوبی است و عاشق مادرش است، اشکالی نداره!"

حالا، این واژه ی عقده ی حقارتinferiority complex .....چیزی به نام عقده ی حقارت وجود ندارد، آنچه که هست پدیده ی نفسego است. و به سبب پدیده ی نفس دو امکان وجود دارد. اگر انسانی نفسانی باشی، حتما خودت را با دیگران مقایسه می کنی. نفس بدون مقایسه نمی تواند وجود داشته باشد، بنابراین اگر واقعاٌ می خواهی نفس را بیندازی، مقایسه کردن را رها کن. تعجب خواهی کرد، نفس کجا رفته است؟ مقایسه کن و نفس وجود خواهد داشت و نفس فقط در مقایسه است که می تواند وجود داشته باشد. نفس یک چیز واقعی نیست،
یک افسانه fiction است که از مقایسه کردن ساخته می شود.

برای مثال، از باغی می گذری و به یک درخت بلندبالا برمی خوری. مقایسه کن: درخت بسیارتنومند و بلند است، ناگهان تو خیلی کوچک هستی. اگر مقایسه نکنی، از وجود آن درخت لذت می بری، ابداٌ مشکلی وجود ندارد. درخت تنومند است: خوب که چی! بگذار تنومند باشد، تو یک درخت نیستی. و درختان دیگری هم هستند که چنان تنومند و بزرگ نیستند،
ولی هیچکدام از عقده ی حقارت رنج نمی برند. من هرگز با درختی برخورد نکرده ام که از عقده ی حقارت یا از عقده ی خودبزرگ بینی در رنج باشد. حتی بلند ترین درختان، سرو لبنانیLebanon Cedar ، حتی آن هم از عقده خودبزرگ بینیsuperiority complex رنج نمی برد، زیرا مقایسه وجود ندارد.

انسان مقایسه را خلق می کند، زیرا نفس فقط وقتی ممکن هست که پیوسته توسط مقایسه تغذیه شود. ولی آنوقت دو نتیجه وجود دارد: گاهی احساس برتر بودن می کنی و گاهی احساس کهتربودن. و امکان احساس کهتری بیش از احساس برتری است، زیرا میلیون ها انسان وجود دارند: کسی از تو زیباتر است، کسی ازتو بلندقد تر است، کسی از تو قوی تر است، کسی به نظر هوشمندتر از تو می رسد، کسی بیشتر از تو دانش گردآوری کرده است، کسی موفق تر است، کسی مشهورتر است، کسی چنان است و دیگری چنین است. اگر به مقایسه ادامه بدهی، میلیون ها انسان..... عقده ی حقارت بزرگی گردآوری می کنی. ولی این ها واقعاٌ وجود ندارد، مخلوق خودت است.

#اشو





https://t.me/eshg_bazi_ba_ostad
107 views10:02
باز کردن / نظر دهید
2022-06-25 06:43:22 خودت را تماشا کن.....
بی قضاوت، فقط تماشا کن،
چقدر محتاج تحسین هستی؟
چقدر اشتیاق داری که کسی به تو بگوید چقدر قشنگ هستی؟
که تو چقدر باهوشی، که تو به زندگی من معنی بخشیدی،
که به سبب وجود تو بود که من معنا را تجربه کردم؟

شنیدن اینها بد نیست اما تو ببین چقدر #محتاج شنیدن شان هستی.....
این یک اشتغال ذهنی پیوسته است،
و چقدر نگران می شوی وقتی کسی چیزی بگوید که خلاف تصور تو باشد.
چقدر آزرده می شوی ،چقدر دفاع می کنی، چقدر بحث می کنی ..
چرا این همه ترس؟
چرا این همه اشتیاق برای داشتن نظر خوب دیگران؟
زیرا این تنها روش آفرینش یک خود دروغین است.....
و خود دروغین ارزان است....
از این دام هشیار باش،
خودت را اختراع نکن، خودت را کشف کن،
و کشف کردن ،یک سفر درونی است،
در خلوت از خود بپرس،
من کیستم.....

#اشو


@eshg_bazi_ba_ostad
160 views03:43
باز کردن / نظر دهید
2022-06-24 19:39:34 نقش تان را بازي كنيد.
از آن لذت ببريد.
اين نوعي تفريح است،
اما اين بازي را جدي نگيريد؛
زيرا ارزش نگران شدن را ندارد.
هر نقشي را كه در واقعيتي خاص بايد ايفا كنيد، با تمام توان و به طور كامل بازي كنيد و زمانيكه نقش تان به پايان مي رسد، مهم نيست كه كامل بازي كنيد يا نه. به عقب نگاه نكنيد. جلو رويد. نقشهاي ديگري هستند كه بايد بازي كنيد. موفقيت و شكست مهم نيستند.

مهم، آگاهي از اين حقيقت است كه همه چيز يكي است.
وقتي كل زندگي تان لبريز از اين آگاهي شد، رها مي شويد. هيچ چيز شما را حبس نمي كند و شما ديگر دربند هيچ چيز نيستيد. ديگر اسير هيچ چيز نمي شويد.
نقاب مي زنيد، ولي مي دانيد چهره واقعي تان چيز ديگري است.
مي توانيد نقاب را برداريد؛ زيرا مي دانيد فايده نقاب چيست.
نقاب را مي توان برداشت و صورت اصلي خود را شناخت.
كسي كه مي داند زندگي يك بازي است، چهره اصلي خود را خواهد شناخت.
براي شناختن چهره اصلي بايد تمام چيزهايي را كه ارزش دارند را شناخت.

#اشو



@eshg_bazi_ba_ostad
150 views16:39
باز کردن / نظر دهید
2022-06-24 13:41:53 #سوال
اشو عزیز من چندين بار در زندگى ام به دام عشق افتاده ام، اما اين تجربه، هميشه با نااميدى و سرخوردگى بسیار همراه بوده است.
دليلش چيست؟

#پاسخ
عشق پديده اى تقريبا ناشناخته است.
بنابراین شما باید به دام چیز ديگرى افتاده باشيد، و در اين صورت بايد دير يا زود خود را از اين دام برهانيد. عشق تجربه اى نادر است.
آنچه را که به دامش افتاده اید را عشق نناميد.
اين آرزو و رؤياى شماست كه آن را عشق مى ناميد.
شما به آن نياز داريد.
اين به خاطر ترس از تنهايى است.
احساس تنهايى و تهى بودن مى كنيد.
از اينرو مى خواهيد خود را با ديگرى پُر و كامل كنيد.
ولى هيچكس نمى تواند خود را با ديگرى پر كند.
بنابراين دير يا زود دچار يأس و نااميدى مى شويد.
اين به اصطلاح عشق شما طبيعى است كه منجر به نوميدى شود.
زمانى كه شما عاشق مى شويد، واقعاً چه میکنید؟
شما شروع میکنید به خیالبافی و داشتن انتظار زياد، زيرا از آن عشق انتظار زيادى داريد.
به همين دليل هم اميدتان تبديل به نااميدى میشود.
اين پديده اى جديد در اين عصر است.
در غرب بيش از شرق چنين اتفاقى روى مى دهد.
شرقى ها در مورد عشق بسيار واقع گرا هستند.
به همين دليل دچار يأس و نااميدى نيز نمى شوند.
آنها هرگز از عشق انتظار زيادى ندارند.
بنابراين از چه چيز ممكن است نااميد شوند؟
در شرق ابتدا ازدواج پيش مى آيد و زندگى مشترك با يك زن و يا يك مرد. و پس از آن به تدريج با يكديگر صميمى شده و ارتباط برقرار مى كنند.
آنها سعى مى كنند به يكديگر كمك كنند و به اين ترتيب نوعى عشق در آنان پرورش مى يابد.
اما ميان آنها رابطه ى عاشقانه اى وجود ندارد،
به همين دليل نيز دچار سرخوردگى نمى شوند.

در غرب ابتدا عاشق مى شوند.
و عشق انسان را ديوانه مى كند.
اين يك بيمارى هورمونى و پديده اى شيميايى در بدن است كه شما آن را عشق مى ناميد.
اثر شديد آن باعث مى شود اينطور احساس كنيد كه تحت تأثير دارويى مخدر قرار گرفته ايد ...
در حقيقت همينطور هم هست.
آن دارو به وسيله ى هورمونهاى بدنتان ترشح مى شود و شما از آن آگاه نيستيد.
شما فقط وقتى كه دارويى را تزريق مى كنيد از آن اطلاع پيدا مى كنيد. ولى ترشحات هورمونى وابسته به حيات و زيست موجود زنده اند.
طبيعت از آن براى توليد مثل استفاده مى كند.
در غيراين صورت فقط يك لحظه فكرش را بكنيد ـ
اگر اشتياق براى توليد مثل و عامل لذت و از خود بى خود شدگى در شما و در عشق ورزيدن وجود نداشت، چه كسى و با چه انگيزه اى به توليد مثل می پرداخت؟
دنيا متوقف مى شد.

طبيعت شما را اغفال كرده است.
برنامه اى در شما قرار داده است كه طى مراحلى هورمونهايى در شما ريخته شود تا ناگهان شروع به رؤياپردازى كرده و چيزهاى كوچك را بزرگ و مهم بپنداريد.
اين چيزى است كه در عشق اتفاق مى افتد.
مردم از كاه كوه مى سازند و به هنگام نوميدى نيز از كوه كاه مى سازند.
وقتى تحت تأثير آن دارو قرار مى گيريد، همه چيز زيبا به نظر مى رسد.
به همين دليل است كه در تمام زبان هاى دنيا، عبارت"به دام عشق افتادن" به كار برده مى شود.
شما در اين زمان از آگاهى تان فرو افتاده و آن را از دست مى دهيد.
شما تقريبا مست می شدید و یک زن معمولى در نظرتان زيبا چون فرشته جلوه مى كند.
و يك مرد معمولى مانند هركول به نظرتان مى آيد.
همه چيز بسيار مهم و بزرگ جلوه مى كند.
و اين چيزى نيست به جز انعكاسى از آرزوهاى شما
و دير يا زود، با واقعيت رو به رو مى شويد و آن هركول و كلئوپاترا در نظرتان پايين مى آيند و شما خود را با زن و يا مردى معمولى رو به رو مى بينيد و با خود فكر مى كنيد، چگونه به اينجا رسيده ايد و اينجا چه مى كنيد؟
و اگر كودكانى هم در اطرافتان مشغول بازى باشند، ديگر كارتان به پايان رسيده است!
و به خاطر آنان ناچار مى شويد با يكديگر بمانيد.
حالا ديگر هركول و كلئوپاترا مرده اند و فقط مانند انسانهايى معمولى هستند كه احمق به نظر مى آيند.
از كودكان نگهدارى مى كنيد، زيرا آنها بايد تحصيلكرده شوند. آنها نيز دير يا زود همان روش شما را دنبال مى كنند.
انتظارات شما بسيار زياد است.
از اينرو سرخورده و نوميد مى شويد.
روى اين موضوع تعمق و مراقبه كنيد.
و بسيار، بسيار آرام پيش رويد.

#اشو



@eshg_bazi_ba_ostad
164 views10:41
باز کردن / نظر دهید
2022-06-24 05:57:47 عشق ژرف ترین پدیده ای است که میتواند در وجود فرد راه یابد.

عشق بر درونی ترین هسته رخنه میکند
و روشنی می بخشد.
تو را از نور سرشار می‌کند.
تو از خود نور می پراکنی.
حتی در عشق معمولی که نیز چنین اتفاقی می افتد .
و همه این را می دانیم.
اگر به شخصی که عاشق شده بنگریم او را از قبل متفاوت تر می‌بینیم .
چهره اش تابناک است و درخشش
ویژه ای در او به چشم می خورد.
حتی در عشق معمولی نیز فرد نورانی می شود.

ولی در مورد عشق میان تو و کل هستی چه می توان گفت؟
در این عشق تو همه نور می شوی، شعله ای که تمام آرزوها، تمام میل و هوس هایت را می سوزاند.
تو را بخشی از آتش خدا می گرداند.

نور عشق شو
در عشقی سوزان با زندگی به سر ببر،
عشقی سوزان به کار می‌آید،
عشق نیم گرم کار گشا نیست.
باید که مشعل زندگی را از هر دو طرف آن مشتعل کنی
آنگاه حتی لحظه ای کوتاه،
طولانی تر از ابدیت خواهد بود.

#اشو
#با_آقیانوس_یکی_شدن



@eshg_bazi_ba_ostad
168 views02:57
باز کردن / نظر دهید
2022-06-23 20:00:44
#بودا_میگوید
زندگى سراسر رنج است.
و ريشه ى تمام اين رنج هاى انسان در آرزوهاى او پنهان است.

به سالهاى رفته فكر كن و بياد بياور چه آرزوهايى را پشت سر گذاشته اى و در حال حاضر چه آرزوهايى دارى .

اين آرزوها مى تواند تا زمانى كه زنگ مرگ به صدا در مى آيد تداوم داشته باشد.

براى دقايقى چشمانت را ببند و خودت را تصور كن كه پير شده اى... و تنها يك آرزو برايت باقى مانده،" بازگردى و فارغ از آلام و آرزوها زندگى كنى ."
تا چند لحظه ديگر چشم مى گشايى و شاهد معجزه خواهى بود.

زندگی سفری است از خود به خود....
بادا بی آرزویی....



@eshg_bazi_ba_ostad
167 views17:00
باز کردن / نظر دهید
2022-06-23 15:40:44 کسی در عشق است، تمام پرسشها شروع به از بین رفتن می کنند ...
نه فقط درباره عشق، بلکه درباره چیزهای دیگر هم ،

زیرا اگر در عمق وجودت یک چیز را بتوانی بپذیری،
چرا نتوانی همه چیز را بپذیری؟
آنگاه مشکلی وجود ندارد.
کافر واقعی کسی است که هرگز نتوانسته عشق بورزد.
به همین دلیل می پرسد : خدا کجاست؟ وجود خدا را اثبات کنید !
اگر عاشق بود می فهمید که عشق خداست و هیچ برهان دیگری برای اثبات نیاز نیست.
این وضعیت سامادان است.
تمام پرسشها ناپدید شده اند،
تمام تردیدها ناپدید شده اند.
نه که به تمام پاسخها رسیده باشی،
نه....
نه اینکه اکنون تمام پاسخها را بدانی،
نه اصلا، تو هیچ چیزی نمی دانی.
این وضعیت شناخت نیست،
وضعیت معصومیت است ...
آنقدر معصومی که پرسش پدید نمی آید، و چون پرسش پدید نمی آید نیازی به هیچ پاسخی هم نیست.
تو از پرسشها و پاسخها رها هستی.
به سادگی از ذهن رها هستی ،
از ذهن آزادی،
ذهن زندان است و عشق دری است که از آن در می توانی بیرون بروی.

#اشو
#کتاب_در_باز


@eshg_bazi_ba_ostad
183 views12:40
باز کردن / نظر دهید
2022-06-23 06:46:14 یک ذهن حسود و پر نفرت، نمیتواند سهیم شدن را درک کند. شما هرگز چیزی را سهیم نمیشوید. شاید چیزی را به کسی بدهید؛ ولی همیشه یک معامله ی پنهانی وجود دارد. تفاوت را به یاد داشته باش. میتوانی چیزهای زیادی را به شوهر یا همسر و یا دوستان خود بدهی، ولی اینها در عمق خود یک معامله هستند: انتظار داری که چیزی را دریافت کنی. این سهیم شدن نیست. حتی انتظار یک تشکر داشتن آن را به یک معامله تبدیل میکند.
اما سهیم شدن یعنی که هرگز چیزی را در برابر چیزی که میدهی نخواهی، فقط میبخشی. حتی انتظار تشکر هم نداری.

در مورد راهب ذن، دوزو Dozo ،چنین رخ داد. مردی ثروتمند با ده هزار سکه ی طلا نزد دوزو آمد. این ثروتی بسیار هنگفت و زیاد بود. او میخواست این را به معبدی که دوزو در آنجا راهب بود اهدا کند. دوزو طوری این هدیه را دریافت کرد که گویی چیز مهمی نیست. مرد ناراحت شد و سپس گفت، ”آیا میدانی که این هدیه ده هزار سکه ی طلا است؟”
دوزو گفت، فکر میکنی کور هستم و نمیبینم؟
آن مرد فقط درخواست یک تشکر را داشت، نه چیزی بیشتر. او گفت،”ده هزار سکه ی طلا مبلغ هنگفتی است. من ثروتمند هستم، ولی این رقم بسیار زیاد است
دوزو گفت، ”چه می ً خواهی؟ واقعا درخواست چه داری؟ آیا درخواست سپاسگزاری داری؟ آیا میخواهی که از تو تشکر کنم؟”
مرد گفت، ”دست کم این مقدار مورد انتظار است!”

پس دوزو گفت، ”پس سکه هایت را بردار و برو. و اگر میخواهی که اینها را به معبد اهدا کنی، این تو هستی که باید از من تشکر کنی که آنها را پذیرفته ام.”
هنوز هم بر دیوارهای آن معبد نوشته شده که ”این دهنده است که باید سپاسگزار باشد؛ تنها آنوقت است که این یک هدیه است.”
کسی هدیه ی شما را میپذیرد. این بسیار عظیم است، زیرا او میتوانست ان را رد کند.، الزامی به دریافت آن نبود. این دهنده است که باید تشکر کند. آنوقت است که سهیم شدن است؛ وگرنه همیشه یک معامله است: زیرا منتظر چیزی هستی؛ چیزی بیشتر از آنچه که بخشیده ای.


#اشو



@eshg_bazi_ba_ostad
175 views03:46
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 15:42:13
وقتی ببینی همه چیز همانطوری است که باید باشد ، سپاسگزاری عظیمی بر می خیزد. نیایش طبیعی است.
به زمین تعظیم می کنی ، به خورشید تعظیم می کنی ، به هستی تعظیم می کنی.
این کیفیت مذهبی است – نه که به کلیسا بروی و فکر کنی مذهبی هستی ، نه که به مسیح تعظیم کنی و فکر کنی مذهبی هستی : نه تو مذهبی نیستی ! تو صرفاً می ترسی ؛ فکر می کنی مسیح تو را نجات خواهد داد.

هیچکس جز خودت نمی تواند تو را نجات دهد.
نه مسیح ، نه بودا هیچکدام نمی توانند تو را نجات دهند. اما تو می توانی خودت را نجات دهی.
و این مسئولیت توست که خودت را نجات دهی. و روش نجات در تولد دوباره است.

#اشو
#سخت_نگیر_جلد_سه



@eshg_bazi_ba_ostad
199 views12:42
باز کردن / نظر دهید