Get Mystery Box with random crypto!

اشوی عزیز، آیا واقعاٌ چیزی به نام عقده ی حقارت وجود دارد؟ بلب | عشقبازی با استاد

اشوی عزیز، آیا واقعاٌ چیزی به نام عقده ی حقارت وجود دارد؟

بلبل روانیPsychobabble ! امروزه روانشناس ها جای الهیون را گرفته اند. الهیون منسوخ شده اند، روانشناسان روی کار آمده اند. و آنان واژگان عظیمی را درست کرده اند: کلمات بزرگ و کلمات عجیب و غریب! و وقتی که بتوانی از کلمات بزرگ و عجیب و غریب استفاده کنی که واقعاٌ چیزی جز ورور کردنgibberish نیست، می توانی مردم را تحت تاثیر قرار دهی. آیا می دانید که واژه ی جیبریش از کجا آمده؟ از نام یک عارف صوفی به نام جبارJabbar گرفته شده. او عادت داشت حرف های بی معنی بزند، زیرا او به این ادراک رسید که هرچه ما می گوییم بی معنی است. پس چرا حتی تظاهر کنیم که معنی دارد؟

جبار واقعاٌ شروع کرد به حرف های بی معنی زدن. او از صداها و کلمات استفاده می کرد ولی هیچکس قادر نبود او را دنبال کند که چه می گوید. هرکسی آزاد بود که تفسیر خودش را داشته باشد. پیروان جبار زیاد بودند زیرا وقتی که مرشد درک نشود، برای مریدان بسیار آسان است تا از او پیروی کنند، زیرا آنوقت می توانند تعبیر و تفسیر کنند!

برای مثال، اگر از جبار سوال می کردید، "خدا چیست؟" او می گفت، "هو هوHoo hoo "! حالا این برعهده ی شماست تا پیدا کنید که "هو هو یعنی چه! و همه در پیداکردن چیزها زرنگ هستند. کسی فکر می کند که او به این اشاره دارد که همه چیز سرو ته است، بنابراین هرچه که تاکنون فکر می کردید، باید سرو ته شود. برخی از مریدان شروع کردند به خواندن متون مذهبی از آخر به اول!

ولی یک چیز در این مورد خوب بود: جبار می باید از تمام این نمایش لذت برده باشد!
او می باید از اینکه مردم چقدر می توانند تفسیر کنند واقعاٌ لذت برده باشد. واژه ی انگلیسی جیبریش gibberish از جبار می آید.

امروزه بزرگترین واژگان بی معنی که مد شده در رشته ی روانشناسی است. فروید واقعاٌ زبانی تازه ایجاد کرد: روانکاوی چیزی نیست جز یک زبان جدید. برای چیزهای جزیی، برای چیزهایی که همه درک می کنند، او واژگانی مشکل درست کرد: "عقده ی اودیپوس" Oedipus complex__برای یک نکته ی کوچک که هر پسری عاشق مادرش است. حالا اگر بگویی که هر پسر عاشق مادرش است، هیچکس فکر نمی کند که تو انسانی دانش آموخته هستی، ولی اگر بگویی، "این پسر از عقده ی اودیپوس رنج می برد،" به نظر......

یک زن یهودی با زن همسایه صحبت می کرد و به او گفت، "روانکاوی که مشغول درمان پسرم است گفته است که او عقده ی اودیپوس دارد."
و زن همسایه گفت، " اودیپوس شودیپوسOedipus schoedipus ! مهم نیست؛ تا وقتی که پسر خوبی است و عاشق مادرش است، اشکالی نداره!"

حالا، این واژه ی عقده ی حقارتinferiority complex .....چیزی به نام عقده ی حقارت وجود ندارد، آنچه که هست پدیده ی نفسego است. و به سبب پدیده ی نفس دو امکان وجود دارد. اگر انسانی نفسانی باشی، حتما خودت را با دیگران مقایسه می کنی. نفس بدون مقایسه نمی تواند وجود داشته باشد، بنابراین اگر واقعاٌ می خواهی نفس را بیندازی، مقایسه کردن را رها کن. تعجب خواهی کرد، نفس کجا رفته است؟ مقایسه کن و نفس وجود خواهد داشت و نفس فقط در مقایسه است که می تواند وجود داشته باشد. نفس یک چیز واقعی نیست،
یک افسانه fiction است که از مقایسه کردن ساخته می شود.

برای مثال، از باغی می گذری و به یک درخت بلندبالا برمی خوری. مقایسه کن: درخت بسیارتنومند و بلند است، ناگهان تو خیلی کوچک هستی. اگر مقایسه نکنی، از وجود آن درخت لذت می بری، ابداٌ مشکلی وجود ندارد. درخت تنومند است: خوب که چی! بگذار تنومند باشد، تو یک درخت نیستی. و درختان دیگری هم هستند که چنان تنومند و بزرگ نیستند،
ولی هیچکدام از عقده ی حقارت رنج نمی برند. من هرگز با درختی برخورد نکرده ام که از عقده ی حقارت یا از عقده ی خودبزرگ بینی در رنج باشد. حتی بلند ترین درختان، سرو لبنانیLebanon Cedar ، حتی آن هم از عقده خودبزرگ بینیsuperiority complex رنج نمی برد، زیرا مقایسه وجود ندارد.

انسان مقایسه را خلق می کند، زیرا نفس فقط وقتی ممکن هست که پیوسته توسط مقایسه تغذیه شود. ولی آنوقت دو نتیجه وجود دارد: گاهی احساس برتر بودن می کنی و گاهی احساس کهتربودن. و امکان احساس کهتری بیش از احساس برتری است، زیرا میلیون ها انسان وجود دارند: کسی از تو زیباتر است، کسی ازتو بلندقد تر است، کسی از تو قوی تر است، کسی به نظر هوشمندتر از تو می رسد، کسی بیشتر از تو دانش گردآوری کرده است، کسی موفق تر است، کسی مشهورتر است، کسی چنان است و دیگری چنین است. اگر به مقایسه ادامه بدهی، میلیون ها انسان..... عقده ی حقارت بزرگی گردآوری می کنی. ولی این ها واقعاٌ وجود ندارد، مخلوق خودت است.

#اشو





https://t.me/eshg_bazi_ba_ostad