Get Mystery Box with random crypto!

اعتراف

لوگوی کانال تلگرام eteraf_dokhtaroneh — اعتراف ا
لوگوی کانال تلگرام eteraf_dokhtaroneh — اعتراف
آدرس کانال: @eteraf_dokhtaroneh
دسته بندی ها: سرگرمی ها
زبان: فارسی
مشترکین: 117
توضیحات از کانال

بزرگترین و تنها چنل اخلاقیه اعتراف💜✨
لینک ارسال  اعتراف ها👇
https://t.me/harfmanbot?start=1002354516
یا
@Eterafdokhtaronehbot

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 7

2023-09-16 00:04:03
بونوس 10% درصدی برای پیشبینی مسابقات ورزشی

فقط تا 22 مهر ماه
با شارژ حساب کاربریتان بونوس ویژه 10%درصدی دریافت کنید
اطلاعات بیشتر در تک بت
https://tek89373654.com
https://tek89373654.com
اخبار و هدایا24a
https://t.me/+mII_Xed0F6MxNDg8
19.2K views21:04
باز کردن / نظر دهید
2023-09-15 23:10:56 #اعتراف

سلام
چند وقت پیش تو شهر ما، توی یه بیمارستان یه بچه بوده لوزه داشته و یه بچه دیگه مروارید رفته بوده تو گوشش، دکتره اشتباهی میاد لوزه بچه ای که مروارید تو گوشش بوده رو عمل میکنه بعد میره بالا سر اونی که لوزه داشته گوشش رو که باز میکنه میبینه ای دل غافل جا به جا عمل کرده..
خلاصه که حواستون باشه تو این بیمارستان های آموزشی درمانی

@eteraf_dokhtaroneh
22.4K views20:10
باز کردن / نظر دهید
2023-09-15 22:34:07 #اتفاقات_واقعی

سلام یه چیز میخوام بگم که اگر کس دیگه تعریف میکرد حتما میگفتم طرف یا توهم زده خیالاتی شده یا چاخان هس ولی واقعا خودم شاهد بودم .من افق کوروش کار میکنم ساعت کاریمون تا۱۱/۳۰شب هست شیفت من بود وهمکارم نیومده بود وتنها بودم  دقایق آخر بود درفروشگاه رو بستم تا صندوق رو ببندم.. خیابون خلوت بود..چون تو شهر کوچیک هستیم اون ساعت واقعا خلوت میشه دیدم یه نفر در میزنه میخواستم باز نکنم گفتم شاید چیز واجب لازم داشته باشه منم که هنوز صندوقو نبستم درو باز کردم یه آقایی بود خرید کرد موقع دادن کارت یه لحظه چشمم ب دستش افتاد دستش پنجه بود مث سگسانان وگرگ وگربه خودمو کنترل کردم که متوجه ترسم نشه به زور نفسم بالا میومد. از ترس تپش قلبم بالا رفت...کارتو کشیدم و رفت ولی تا الان فکرم بهم ریخته که چرا اینطور بود.....

@eteraf_dokhtaroneh
23.8K views19:34
باز کردن / نظر دهید
2023-09-15 21:17:29 #اعتراف

سلام
ی روز داشتم با اتوبوس برمی گشتم خونمون ،اتوبوس خیلی شلوغ بود و چون تازه از تهران به مشهد اومده بودیم لهجه رو قاطی کرده بودم حرف زدنم کلا ی جوری شده بود نه درست حرف میزدم نه مشهدی اومدم به خانومه بگم "پیاده میشین؟ "
خیلی کتابی گفتم "آیا شما می خواهید پیاده شوید؟"
بعد زنه گفت "نه نمی خواهم پیاده شوم شما بفرمائید رد شوید"
خودم پرام ریخته بود

@eteraf_dokhtaroneh
25.2K views18:17
باز کردن / نظر دهید
2023-09-15 20:32:41 #اعتراف

سلاام بر همگی
آقا منم یه سوتی خیلی بدی دادم چند روز پی، خدمات ساختمون اومده بود برای تمیز کاری، بعد میخواست آب برداره زنگ زد گفت کلید انباری رو برام بندازید ک میخوام آب بردارم(داخل انباری ساختمون شیر آب داریم)
بعد من نمی‌دونم اون وسط چرا گفتم بیایید پشت خونه من از پشت بهتون میدم
امیدوارم منظورم رو که کلید بود فهمیده باشه نه چیز دیگه ای

@eteraf_dokhtaroneh
25.9K views17:32
باز کردن / نظر دهید
2023-09-15 20:08:43 #اعتراف
#پسرونه

سلام اعتراف میکنم تو دوران خدمت تازه وارد بودم یکی از بچها که سال دومش بود خیلی گنده گوزی میکرد و حرفای گنده میزد یه شب که شیفت بودم یه مار کوچولو حدودا سی سانتی میشد اومد جلوم منم گرفتمش و با ناخون گیر دندوناشو کشیدم گذاشتمش تو جیبم رفتنی مارو گذاشتم تو خشتک شلوار بنده خدا که آویزون بود، اونم تا شیفتش تموم شد از خدا خواسته که آزاد شده با سرعت رفت سمت شلوار،منم رفتم خودمو زدم بخواب ۵ثانیه نشده که چنان جیغی ضد پادگان رفت رو هوا از زمین و هوا همه ریختن سرش که چیشده اینم دستش رو چیزش بود و یه نفس داد میزد تا بیهوش شد میخواستن شلوارشو در بیارن که گلاب به روتون اندازه دوازده نفر تو شلوارش ریده بود بایه بدبختی بردنش زیر تانکر آب وقتی شستنش دیدن مار بیچاره دوره اون یکی مار ( ) حلقه زده خفه شده بیچاره اسمشو گذاشته بودن مارکش خواستم معذرت خواهی کنم ازش و بگم ببخشید داداش تقصیر خودت بود

@eteraf_dokhtaroneh
26.1K views17:08
باز کردن / نظر دهید
2023-09-15 18:08:05
#سم

@eteraf_dokhtaroneh
27.4K views15:08
باز کردن / نظر دهید
2023-09-15 18:06:25
تورنومنت 1.000.000.000 تومانی پوکر
ورودی رایگان برای کاربران با استاتوس 2 و بالاتر
امشب ساعت 20
ورود به پارس پوکر و ثبت نام در تورنومنت
https://SX5VMVTN.com
https://SX5VMVTN.com
اخبار و هدایا24g
https://t.me/+TLdNeIVNETg0M2Yy
26.1K views15:06
باز کردن / نظر دهید
2023-09-15 14:48:40 #اعتراف

دستم تو شلوارم بود داشتم خودمو میخاروندم
فکر کردم داداشم تو اتاقشِ
نگو وسط اتاق بود داشت نگاه میکرد
بهم گفت لعنت بهت

@eteraf_dokhtaroneh
37.9K views11:48
باز کردن / نظر دهید
2023-09-15 14:01:02 #اعتراف
#پسرونه

سلام
یه همکار داریم اسمش عباسه چند ماه پیش خدا بهش یه دختر داد اسمشو گذاشت اسماء و چند روز نبود و بعد چند روز با جعبه شیرینی اومد سرکار و چند نفر دورش بودن و داشتیم بهش تبریک می‌گفتیم و بینش باهاش شوخی میکردیم که آره دیگه تو کف نیستی و عباس کوچولو ((منظورمون چیزش بود که راحت شد ))و اینا یکی از همکاران خانم هم‌شنید و اومد گفت عه بسلامتی عباس کوچولو چطوره انشاالله که سلامت باشن و سالم و سرحال باشن همیشه و کلی قربون صدقه عباس کوچولو رفت من داشتم زمین رو گاز میزدم بعد گفت چی شده گفتم اسم بچ ش اسماعه گفت عه پ عباس کوچولو کیه گفتم نمبدونم هرچی باشه  اونم حالش خوبه

@eteraf_dokhtaroneh
40.6K views11:01
باز کردن / نظر دهید