Get Mystery Box with random crypto!

میکروبیوم و اختلال طیف اتیسم مقاله‌ای که اخیراً در ژورنال نوی | تکامل و فلسفه

میکروبیوم و اختلال طیف اتیسم

مقاله‌ای که اخیراً در ژورنال نویروساینس چاپ شده، مانند برخی پژوهش‌هایی که در دهه‌ی گذشته انجام شده، نشان می‌دهد که ترکیب میکروبیوم روده‌ی کودک در بروز نشانگان اختلال طیف اتیسم مؤثر است.
(میکروبیوم روده یعنی مجموع میکروارگانیسم‌های متنوعی که در روده زیست می‌کنند و در سال‌های اخیر مشخص شده بر سلامت جسمی و روانی، شناخت (cognition) و هیجان (emotion)، و حتی بر رفتارهای اجتماعی فرد اثر دارند.)
در پژوهش اخیر، که توسط پژوهشگران اسپانیایی انجام شده، میکروبیوم روده‌ی کودکان دارای اختلال طیف اتیسم را استخراج، و آن را به روده‌ی دسته‌ای از موش‌ها منتقل کردند. این موش‌ها، به‌خلاف موش‌های گروه کنترل، به هنگام عبور از ماز، رفتارهایی مشابه رفتارهای تکراری افراد دارای اختلال طیف اتیسم بروز دادند. این یافته می‌تواند گواهی باشد بر وجود رابطه‌ای علّی میان نشانگانِ اختلال طیف اتیسم و میکروبیوم روده. اهمیت این آزمایش این است که به چیزی بیش از وجود یک همبستگی اشاره دارد. زیرا با افزودن میکروبیومی خاص علائم اختلال طیف اتیسم مشاهده شد.
آیا علت اصلی اتیسم پیدا شده است؟

ابتدا باید دید چه زمانی در روانشناسی می‌توان از «علت اصلی» سخن گفت.
به نظر می‌رسد ساده‌ترین رفتارهای ما علل چندگانه‌ای دارند. چرا رضا زود عصبانی می‌شود؟ به علت وجود فلان ژن؟ پرورش او در فلان شرایط اجتماعی؟ داشتن والدینی با رفتارهای خاص؟ مصرف فلان ماده؟ بالا رفتن سطح هورمونی خاص در بدن او؟ یا علتی دیگر؟ معمولاً هر روانشناسی، بنا بر تخصص خود، یکی از این عوامل را مهم‌تر از بقیه ارزیابی می‌کند.

کار دانشمندان ساختن مدل‌هایی است که میان برخی از این عوامل رابطه برقرار می‌کنند و نقش بقیه را، بنا بر محدودیت‌های پژوهش، نادیده می‌گیرند، یا اگر بتوانند از نقش آن عوامل می‌کاهند. اما از آنجا که عوامل کنار نهاده شده احتمالاً در واقع نقشی در بروز پدیده‌ی مورد نظر دارند پس از همین ابتدا می‌دانیم که یافته‌های چنین پژوهشی در معنای سخت‌گیرانه‌ی به کارگیری واژه‌ی «صدق»، کاذب‌اند.

شاید بگوییم «عصبانیت رضا علل متعددی دارد؛ علل زیستی، اجتماعی، فرهنگی، محیطی و غیره». این‌بار سخنی درست گفتیم، اما همانند مثال وزن فیل نر آسیایی، که در پست قبلی آورده شد، کاملاً بی‌فایده است. با شنیدن آن چیزی نمی‌آموزیم. همین حرف را درباره‌ی سایر رفتارها نیز می‌توان گفت. به وضوح مدل‌های دانشمندان، که کاذب‌هایی آگاهی‌بخش‌اند، کارآمدتر از این گفته‌ی صادقِ بی‌فایده است. کاذب‌اند چون دقیقاً واقعیت را بازنمایی نمی‌کنند (بخش‌های مهمی از سایر علل وقوع یک رخداد را به اجبار نادیده می‌گیرند و عوامل وارد شده به مدل را نیز آرمانی‌سازی می‌کنند)، کارآمدند زیرا، احتمالا، ارتباطی (گاه وثیق) با واقعیت برقرار می‌کنند.

به نحو مشابه، اختلال‌هایی مانند طیف اتیسم، نیز علل متکثری دارند. (البته این بدان معنی نیست که همه‌ی علل در یک سطح هستند.) دانشمندان بسته به تخصص کاری خود برخی از عوامل را به‌عنوان متغیر مستقل گزینش کرده و برخی از ویژگی‌های اتیسم را نیز به‌عنوان متغیر وابسته انتخاب می‌کنند. بر این مبنا مدلی می‌سازند و سپس مدل را آزمون می‌کنند و درصورتیکه از آزمون سربلند بیرون آمد و پژوهشگران دیگر نیز نتایج مشابهی را گزارش کردند به‌تدریج گزارشی از این رابطه در کتاب‌های آموزشی وارد می‌شود.

در سال‌های اخیر در تبیین اتیسم مدل‌های متعددی ساخته شده است که البته هر کدام نیز مخالفان خود را داشته است. نقش مواجهه‌ی مادر در دوران بارداری با فلزات سنگین، وجود ژن خاص در بدن فرد، سن بالای والدین، ابتلا به برخی عفونت‌های ویروسی یا قارچی در نوزادی، واکسیناسیون نوزادان و کودکان، و بسیاری از پیشنهادهای دیگر به‌عنوان علل ایجاد اتیسم مورد اشاره بوده‌اند. از این میان برخی مانند واکسیناسیون کلا مردود شده‌اند؛ برخی مانند عفونت‌های ویروسی و قارچی طرفداران اندکی دارند؛ و برخی مانند علل ژنتیکی طرفداران زیادی دارند.

حال به پرسش اولیه بازگردیم. اگر پژوهش‌های بعدی نیز رابطه‌ای میان میکروبیوم روده و نشانگان اتیسم را گزارش کردند، می‌توانیم بگوییم که گام مهمی در درک اتیسم برداشته شده است. اما کماکان امکان دارد علل دیگر کنار نروند. مثلاً در صورت تثبیت این یافته، این پرسش مطرح می‌شود که چرا چنین ترکیب میکروبیومیِ خاص در روده‌ی افراد دارای اتیسم وجود دارد؟ به علل ژنتیکی؟ مواجهه با موادی خاص؟ نوع تغذیه؟ و دهها پرسش دیگر. و نوبت به ساخت و آزمون فرضیه‌های جدید می‌رسد. با همین روش ساده و خطاپذیر بوده است که طی دهه‌های گذشته به درک بهتری از اتیسم رسیده‌ایم. از یکسو با کلی‌گویی‌هایی مانند اینکه «اتیسم علل متنوعی دارد» علم به پیش نمی‌رود، و از سوی دیگر، به هر یافته‌ای جدیدی نیز نباید اهمیتی بیش از متعارف داد.

هادی صمدی
@evophilosophy