Get Mystery Box with random crypto!

«خصیصه‌های جدید» چگونه طی فرایند تکامل به‌وجود می‌آیند؟ (۲) ر | تکامل و فلسفه

«خصیصه‌های جدید» چگونه طی فرایند تکامل به‌وجود می‌آیند؟ (۲)

راه‌حل:
پژوهشی که اخیرا توسط خانم بروس و آقای پتال، پژوهشگران زیست‌شناسی دریا، چاپ شده پاسخ نوینی به این پرسش می‌دهد؛ پاسخی متفاوت از پاسخ رایج. بر همین مبنا نیز نویسندگان مقاله چشم‌انداز نوینی از فرایند تکامل پیش‌روی ما می‌گذارند که بسیار جالب است. ابتدا ببینیم پاسخ رایج چیست و سپس وجه نوآورانه‌ی پاسخ جدید را بیان کنیم.

مطابق نظریه‌ی رایج، به عنوان مثال، پوسته‌ی سختِ سخت‌پوستان، برآمده از فعالیت ژن‌هایی در بدن آنهاست که فعالیت همان ژن‌ها در بدن حشرات به ساخت بال حشره منجر می‌شود. اما این ژن‌های حشرات در بدن سخت‌پوستان چه می‌کنند؟ پاسخ این است که شاید در گذشته‌های دور از طریق انتقال افقی ژن‌ها به بدن سخت‌پوستان راه یافته باشند.

اما پاسخ پژوهش جدید چیز دیگری است. مطابق نظر نویسندگان مقاله، زائده‌ی کوچکی روی پای بندپایِ نیای حشرات و سخت‌پوستان وجود داشته‌است که دو مسیر تکاملی کاملاً متفاوت را طی کرده و به پیدایی بال در حشرات و پوسته‌ی سخت در سخت‌پوستان انجامیده‌است. مطابق این نظر ناممکن است که پوسته‌ی سخت از هیچ به‌وجود آمده باشد.

اما طرفداران نظریه‌ی رایج می‌توانند بگویند غیر از انتقال افقی ژن‌ها از بدن حشرات به بدن سخت‌پوستان امکان دیگری هم هست: اینکه این ژن‌ها ریشه در نیای مشترک حشرات و سخت‌پوستان داشته باشد. اما نظر قدیمی نمی‌گوید این ژن‌ها در بدن آن بندپایِ نیا، که نه بال دارد و نه پوستی سخت، چه می‌کنند.

وجه مشترک نظریه‌ی قدیم و جدید می‌تواند چنین باشد: ژن‌هایی که در ابتدا کارکرد دیگری داشته‌اند در شرایطی دیگر و در همکاری با تیم‌های جدیدی از ژن‌ها در بدن سخت‌پوستان و در بدن حشرات کارکردهای جدیدی یافته‌اند.

پس وجه نوآورانه‌ی نظریه‌ی بروس و پتال چیست؟ در گسترش دادن مفهوم هومولوژی.

معروف‌ترین نمونه‌ی هومولوژی را به‌یاد آوریم: دست انسان، باله‌ی وال، و بال کبوتر. هر چند اینها ظاهرا متفاوت هستند اما کافی است به آناتومی آنها نگاه کنیم تا شباهت ساختاری‌شان را ببینیم. اما بروس و پتال می‌گویند ساختارهایی به حدّ تفاوتِ بال حشره و پوسته‌ی سخت سخت‌پوستان نیز می‌توانند هومولوگ یا هم‌ساخت باشند!

تکامل فقط خصیصه‌های جدیدی ایجاد نمی‌کند، گاه خصیصه‌ها (مثلاً ساختارها) را ازبین می‌برد. به عنوان نمونه، زائده‌ی کوچکی که در گوش برخی افراد دیده می‌شود بخشی از سیستم حرکتی است که در نیکان بسیار دور ما باعث حرکت گوش برای جهت‌یابی بهتر صدا بوده است.

نکته اصلی اینجاست: گاه خصیصه‌ی تحلیل‌رفته کلا حذف می‌شود و گاه آثاری از آن باقی می‌ماند که به آن اندام (خصیصه‌ی) به‌جامانده گویند. سخن بوریس و پتال این است که حذف نشدن کامل این خصیصه‌ها می‌تواند فایده‌ای در تکامل داشته باشد! این خصیصه‌ها یا اندام‌های کوچک به‌جامانده، می‌توانند همان زائده‌ی کوچک روی پای بندپایان در میلیون‌ها سال پیش باشند که مجدد در مسیرهای تکاملی بسیار متفاوتی به‌کار گرفته می‌شوند و شاهد تنوع‌هایی به حدّ تفاوت بال حشرات و پوسته‌ی سخت سخت‌پوستان می‌شویم. به تعبیر آنها آنچه نوآوری‌های تکاملی می‌نامیم چه بسا چندان هم نوآوری به معنای «خلق از هیچ» نباشند.

پرسشی پیش می‌آید: اما تکامل که آینده‌نگری ندارد؛ پس از کجا می‌داند بهتر است اندام به‌جامانده‌ای را حفظ کند؟!

پاسخ نویسندگان مقاله جالب است: تکامل گاه «مجبور است» چنین کند و برخی اندام‌های به‌جامانده را حفظ کند: ژن‌ها در شبکه‌هایی در هم تنیده همکاری می‌کنند و اعضای تیمی از ژن‌ها، که در ساخت اندامِ به‌جا‌مانده فعال هستند در قالب تیم‌های دیگر در ساخت خصیصه‌هایی دیگری نیز دخالت دارند. با حذف آنها آن خصیصه‌های دیگر هم تولید نمی‌شوند و ارگانیسم می‌میرد. بنابراین فشاری تکاملی در حفظ آنها وجود دارد. چه بسا از بین نرفتن کامل آپاندیس در انسان، یا چشم در موش کور نیز به همین دلیل باشد.

این یافته می‌تواند فرایندهای تکاملی را به سان فرایند تحلیل رفتن‌ها و توسعه‌یافتن‌هایی مداوم به تصویر کشد. خصیصه‌ها توسعه می‌یابند و تحلیل می‌روند، و احتمالاً در مسیرهایی کاملاً بدیع مجدد توسعه می‌یابند و احتمالاً مجدد تحلیل می‌روند. در این نگاهِ جدید به فرایند تکامل باید زوائد کوچک موجود در گونه‌ها را جدی‌تر گرفت و از آنها به عنوان خطاهای طراحی به راحتی گذر نکرد.

اگر این سخن نویسندگان مقاله مقبولیت عمومی پیدا کند، در آینده‌ی نزدیک شاهد خواهیم بود که زیست‌شناسانی که بر روی موجودات ساده‌تری کار می‌کنند، به دنبال یافتن زائده‌هایی ظاهراً بدون کارکرد خواهند بود. در گام بعد تیم‌هایی ژنی دخیل در طراحی آنها را ردیابی می‌کنند، و سپس به دنبال آن خواهند بود تا آن تیم‌ها را در موجودات پیچیده‌تر ردیابی کنند و کارکرد آنها را تشخیص دهند.

تصویری جدید از تکامل پیش روی ماست.

هادی صمدی
@evophilosophy