Get Mystery Box with random crypto!

نقد نقد روشنفکری دینی متأخر، یاسر میردامادی محسن کدیور، فقیه | گنگ خواب دیده

نقد نقد روشنفکری دینی متأخر، یاسر میردامادی
محسن کدیور، فقیه و روشنفکر دینی ایرانیِ مقیم امریکا *اخیراً در سخنانی با عنوان «تأملاتی درباره‌ی نواندیشی دینی در ایران معاصر» به نقد رویکرد متأخّر روشنفکران دینی ایرانی می‌نشیند. این نوشته نگاه گذرای سنجش‌گرانه‌ای دارد به برخی از نقدهای ایشان. کدیور در این نوشته از جمله استدلال می‌کند که روشنفکران دینی کمتر فعالیتِ -به تعبیر او- «ایجابی» در راستای دین‌دار کردن یا دین‌دار نگه داشتن مخاطبان خود داشته‌اند و بیشتر در کار «سلبی»، یعنی نقد تلقی رایج از دین، بوده‌اند. او هم‌چنین از کسانی که دیگر روشنفکر دینی نیستند اما هنوز کم و بیش به این عنوان شناخته می‌شوند، انتقاد می‌کند که چرا به صراحت صف خود را از این گروه جدا نمی‌کنند.
او در این انتقاد اخیر خود به طور مشخص نظر به مصطفی ملکیان دارد -بی آن‌که البته از او به صراحت نام ببرد. این اما در حالی است که ملکیان بارها طی چندین سال اخیر به صراحت صف خود را از روشنفکران دینی جدا کرده است و جمع دین‌داری و تعقل را ناممکن دانسته است. بر این اساس، اگر منظور کدیور تنها دعوت از ملکیان برای جدا کردن صف‌ دیدگاه فکری‌اش از روشنفکران دینی باشد، ملکیان خیلی پیشترها این کار را کرده است. اما اگر این فراخوان (به شکلی ناخواسته) این دلالت عملی ضمنی را در بر داشته باشد که: کسی که (دیگر و یا اصلاً) روشنفکر دینی نیست، مثلا نباید به حسینیه‌ی ارشاد دعوت شود و یا در مراسمی با نام پیامبر اسلام سخنرانی کند، از چنین دلالتی ممکن است بوی استبدادِ ناخواسته و کورباش-دورباشی آشنا به مشام برسد (پیش از انقلاب نیز مرتضی مطهری تلاش نافرجامی به خرج داد تا معیارهایی برای دعوت سخنران به حسینیه‌ی ارشاد پیش بنهد که اگر آن معیارها عملی می‌شد خروجی آن، از جمله، عدم دعوت از علی شریعتی می‌بود).
در باب نقد اول نیز می‌توان گفت که ناقد محترم یکی از کارویژه‌‌های روشنفکران دینی را تبلیغ دین یا کار متکلمانه در دفاع از دین قلمداد کرده است، این در حالی است که به نظر می‌رسد کارویژه‌ی روشنفکران دینی تنها و تنها ارائه‌ی فهمی رهایی‌بخش از میراث دینی باشد. منظور از فهمی رهایی‌بخش فهمی است که مشروعیت‌بخشیِ دینی به تبعیض‌های ناروا را نقد می‌کند (تبعیض‌ میان مسلمان و غیر مسلمان، مرد و زن، فقیه و غیر فقیه در امر حکمرانی، پارسا و غیر پارسا، زن و مرد، هم‌جنس‌خواه و دگرجنس‌خواه و غیره). به تعبیر ساده و خلاصه، روشنفکر دینی لزوماً مبلّغ یا متکلّم دینی نیست. روشنفکر دینی لزوماً آکادمیسین (دانشگاهیِ حرفه‌ای) هم نیست، گرچه ممکن است برای گذران زندگی از قضا چنین شغلی داشته باشد. یک آکادمیسین لزومی ندارد که درد و دغدغه‌ی اجتماع و سودای گشودن گره‌های نظری‌ِ مربوط به مشکلات عملی جامعه را داشته باشد. روشنفکر اما (از هر نوع‌اش) لاجرم چنین دغدغه‌ای دارد.
بله، البته روشنفکر دینی باید با شاخه‌های مرتبطِ آکادمیک ( کلام، فلسفه، دین‌پژوهی، تاریخ دین و غیره) که به کار او در گشودن گره مشکلات نظریِ مربوط به دردهای اجتماع می‌آید، آشنا باشد به طوری که بتواند از فراورده‌ی این شاخه‌های دانشگاهی برای شکل‌دهی به فهمی رهایی‌بخش از دین استفاده کند، اما لزومی ندارد که در همه و حتی یکی از این شاخه‌ها متخصص -به معنای دقیق کلمه- باشد.