Get Mystery Box with random crypto!

بدون ویرایش | فرهاد باغشمال

لوگوی کانال تلگرام fabagh — بدون ویرایش | فرهاد باغشمال ب
لوگوی کانال تلگرام fabagh — بدون ویرایش | فرهاد باغشمال
آدرس کانال: @fabagh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 190
توضیحات از کانال

👤فرهاد باغشمال
روزنامه‌نگار... شاید!
👥ارتباط با من در تلگرام:
@FarhadBaghshomal
🖼صفحه اینستاگرام:
Instagram.com/_u/farhadbaghshomal
🌐 توئیتر:
Twitter.com/F_baghshomal
📢نشانی کانال

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2020-12-13 20:58:28 گفت‌وگوی ایبنا با فرهاد باغشمال طنزنویس تبریزی؛

طنز روی خط قرمز می‌ماند ولی از آن رد نمی‌شود

«فرهاد باغشمال» نویسنده کتاب طنز «فراکسیون آی نَفَس‌کِش» (شامل ۳۰ یادداشت طنز) با بیان اینکه شوخ‌طبعی‌های برخی از مردم با طنز یکی نیست، گفت: طنز روی خط قرمز می‌ماند ولی از آن رد نمی‌شود. طنز لَج می‌کند، اما کینه و دشمنی ندارد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در آذربایجان‌شرقی، کتاب «فراکسیون آی نفس کش» شامل ۳۰ یادداشت طنز از فرهاد باغشمال، روزنامه‌نگار و طنزنویس خوش‌ذوق تبریزی است. نوشته‌های وی سالهاست در روزنامه «سرخاب» و هفته‌نامه «آذرپیام» منتشر می‌شود. این کتاب  در قطع رقعی توسط «انتشارات شانی» در نوبت اول با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه، بهار امسال منتشر شد. ویراستاری و انتخاب مطالب «فراکسیون آی نفس‌کش» را  لیلا حسین‌نیا انجام داده و طرح روی جلد آن از جابر اسدی است.
 
نویسنده کتاب «فراکسیون آی نفس کش» در گفتگویی با خبرنگار ایبنا ابتدا درباره این کتاب، گفت: نطفه این کتاب حدودا 10 سال قبل بسته شد؛ حوزه هنری تبریز برای نخستین بار پیشنهاد کرد تا تعدادی از طنزهای مطبوعاتی‌ام را که به اصطلاح تاریخ‌دار نبودند، به صورت کتاب چاپ کنم. همانطور که می‌دانید، بیشتر طنزهای مطبوعاتی تاریخ‌دار هستند و ارزش محتوایی برای تبدیل شدن به کتاب را ندارند و برای همین زمانی که من به فکر چاپ این کتاب افتادم، از بین 800 طنز نوشته مطبوعاتی‌ام، 150 مورد را انتخاب کردم و در نهایت بعد از تلخیص، 30 اثر باقی ماند.

طنز انگار تاریخ انقضا ندارد
باغشمال گفت: سعی بر این بود که از انواع مدل‌ها و سبک‌های طنز از قبیل کتابت امروز، مدلسازی از گلستان سعدی، نوشته‌های رسمی و محاوره‌ای بیاورم و البته آثاری که طی چند سال اخیر در جشنواره‌های مختلف منتخب شده بودند. البته در ابتدا قرار بود این کتاب توسط یک نهاد دولتی منتشر شود، اما در عمل وقتی دیدم نوشته‌ها زیر تیغ حذفیات رفتند، منصرف شدم و با یک ناشر تهرانی صحبت کردم که خوشبختانه گرچه به‌خاطر شرایط کرونایی امکان رونمایی رسمی و نقد اثر فراهم نشد، اما به‌واسطه فروش اینترنتی تا حالا فروش خوبی داشته، به‌خصوص در شهرهای مشهد، دامغان و قم.
 
وقتی از فرهاد باغشمال در مورد ویژگی اصلی کتابش پرسیدم، گفت: ویژگی مهم کتاب «فراکسیون آی نفس‌کش» این است که مطالب آن، تاریخ انقضا ندارد. نمی‌دانم شاید هم این طنز روزگار است که همان طنزی که 15 سال پیش راجع به مشکلات نوشته بودم، همچنان پابرجاست. ویژگی دیگر کتابم هم این است که دوست نداشتم کسی برای آن مقدمه بنویسد!

این نویسنده افزود: وقتی پسرم طاها یک سال داشت، برایش نامه نوشته بودم و در آن مشکلات جامعه را برایش تشریح کرده بودم، آن زمان که من این نامه را می‌نوشتم، تصورم این بود که وقتی پسرم بزرگ شد، دیگر مشکل بیکاری، مسکن، اعتیاد، ازدواج، کنکور و... حل شده است؛ اما آن مسائل همین الان هم هست و نه‌تنها کم نشده بلکه بیشتر هم شده است و همان مضامین طنزی که من چند سال قبل نوشته بودم، برای جامعه امروز هم صدق می‌کند.
 
این طنزپرداز تبریزی گفت: این را بدون هیچ شعاری می‌گویم؛ گویی گمشده‌ای دارم که هنوز پیدا نکرده‌ام و آن را در نوشته‌هایم جستجو می‌کنم؛ یک روز در عدالت‌خواهی، یک روز زیر بار ستم نرفتن، یک روز در نابرابری و روزی در زیبایی.
 
تفاوت‌های طنز مطبوعاتی و کتابی
باغشمال بیان کرد: این دو طنز ماموریت متفاوتی دارند. شالوده اصلی طنز روزنامه‌ای خبر است و همچنان از ارکان خبر بیرون نیامده است. اما طنز کتابی، پِی و ریشه دارد به قول داستان‌نویس‌ها «پی‌رنگ» دارد. گفتمان اینها با هم خیلی فرق دارد، اما هر دو لازم هستند. عین اینکه بگویی نان لازم است، اما آب نه. با این حال هر دو دنبال یک هدف هستند؛ اصلاح امور. ویژگی جالب طنز این است که روی خط قرمز می‌ماند ولی از آن رد نمی‌شود. طنز لَج می‌کند، اما کینه و دشمنی ندارد.
 
وی با تاکید بر اینکه ژورنالیست‌ها باید به سمت چاپ کتاب بروند، بیان کرد: چاپ نوشته‌های مطبوعاتی در قالب کتاب، به ماندگار شدن آثار کمک می‌کند و از همه مهم‌تر معیاری می‌شود برای قضاوت تا از بَه بَه چَه چَه گویی‌های رسانه‌ای رها شده و در معرض نقد افراد متخصص قرار بگیریم. شما ادبیان طنز دوره مشروطه را نگاه کنید، چقدر رندانه خفقان و رنج مردم را به تصویر کشیده است. یا مثلا «عبید زاکانی» در کتاب «موش و گربه» در قالب طنز به افشای چه حقایقی پرداخته است.

حقیقت کجاست؟ در دل نوشته‌های طنز یا روی تلکس اخبار؟
این فعال فرهنگی تبریزی در پاسخ به این سوال که به نظر شما مطالب جدی و رسمی حاوی حقایق هستند یا نوشته‌های طنز؟، گفت: نوشته‌های روزنامه‌نگاران شهرستانی مظلوم و غریب است. نگاه روزنامه‌نگاران شهرستانی به مدیران شهرستانی است و به خاطر مسائل مالی و نبود آموزش حرفه‌ای به مروز زمان به سمت روابط عمومی نویسی و کاتبی
167 viewsFarhad Baghshomal, edited  17:58
باز کردن / نظر دهید
2020-08-30 13:20:01
همیشه در روزهای عاشورا تمام فکر و حواسم پی این سوال می‌دَوَد که اگر ما در عاشورای آن سال‌ها حضور داشتیم، در کدام صف قرار می‌گرفتیم؟ لشکر امام یا لشکر یزید؟!
بعد دنبال تشخیص و توجیه می‌گردم... اما یک جواب دَم‌دستی برای مدتی آرامم می‌کند؛ حسین، مظهر آزادی‌ و آزادگی است. هر که آزاده است در لشکر اوست.
باقیِ افاضات، همه ژستی بیش نیست...
عاشورای ۱۴۴۲
تبریز - باغشمال

#بدون_ویرایش
@fabagh
310 viewsFarhad Baghshomal, edited  10:20
باز کردن / نظر دهید
2020-07-30 20:47:37
پس در عرفات گفت: یا دلیل‌المتحیرین! و چون دید که هرکس دعا کردند، او نیز سر بر تل ریگ نهاد و نظاره می‌کرد. چون همه بازگشتند، نفسی بزد و گفت: پادشاها عزیز! پاکت دانم، پاکت گویم از همه تسبیح مسیحان و از همه تهلیل مهلان و از همه پندارها صاحب پنداران.
الهی تو می‌دانی که عاجزم از مواضع شکر تو. بجای من شکر کن خود را، که شکر آنست و بس!

تذکره‌الاولیا در ذکر حسین منصور حلاج

#بدون_ویرایش
@fabagh
687 viewsFarhad Baghshomal, 17:47
باز کردن / نظر دهید
2020-07-27 12:38:39
دو گانه کرونا - محرم
فرهاد باغشمال

بیش از ۲۵ روز تا محرم باقی مانده است. هنوز وضعیت برگزاری هیئت‌ها، حسینیه‌ها و عزاداری‌ها مشخص نیست و البته همه تابع دستور ستاد کرونا هستیم.
اما خدا وکیلی! از ابتدای کرونا تا حال، کدام سماجت را از بچه مذهبی و هیئتی دیده‌اید که این‌گونه زمین و زمان را با متلک و کنایه و تهدید و استوری با موضوع عواقب عزاداری محرمی به هم می‌دوزید؟
بی‌هیچ حرف و حدیثی حرم‌ها، مساجد، هیئت‌ها و نماز جماعت که همان هفته اول کرونا بسته شدند و مسجدی‌ها در قامت گروه جهادی، برای من و شمای قرنطینه‌نشین، بی‌منت خلق ماسک دوختند و محلول ضدعفونی درست کردند و کوچه و خیابان را سم‌پاشی نمودند.
عمره مفرده و تمتع و نماز جمعه و نماز فطر و شب‌های احیا هم که چنان غریبانه خاموش شدند تا از ترجیح "سلامتی" بر غیر! سخن نگوییم.
گویا این روزها دیواری کوتاه‌تر از محرم وجود ندارد برای لایک جمع‌کنی...
اخر نامردیست به ابالفضل
لااقل آزاده باشید

بعد نوشت: روی سخنم همه می‌‌تواند باشد، حتی مسئولین محترم!

#کرونا
#محرم

#بدون_ویرایش
@fabagh
320 viewsFarhad Baghshomal, edited  09:38
باز کردن / نظر دهید
2020-07-10 12:12:49
گویا نوازندگان موسیقی متن و تیتراژ سریال "شاهرگ" دلخور هستند از این‌که چرا در تیتراژ پایانی و کنار نام‌‌شان، اسم ساز و آلات موسیقی نواخته شده، قید نشده است.
به نظرم بعد از عدم نمایش ساز در تلویزیون، که سیمایی‌ها من‌درآوردی آن‌را حرام می‌دانند، ظاهرا درج اسم ساز در تیتراژ هم در آن دیار حرام است!

#شاهرگ
#سریال_شاهرگ
794 viewsFarhad Baghshomal, 09:12
باز کردن / نظر دهید
2020-07-08 19:14:35
- پس فردا ما از این مجتمع اسباب‌کشی می‌کنیم و دیگه تو رو نمی‌بینم
+ آخه چرا؟ من دلم برات تنگ می‌شه
- عوضش تو مدرسه همدیگه رو می‌بینم
+ اگه کرونا بذاره که مدرسه باز بشه (خنده شیطنت‌آمیز هر دو)
- چرا از این‌جا می‌رید؟
+ صاحب‌خانمون اجاره را زیاد کرده و بابام هم نمی‌تونه پول جور کنه، اونوقت صاحب‌خونه گفت که از خونه‌م برید بیرون!
+ خب! خونه جدیدتون کجاست؟
- دیگه خونه نداریم! وسایلمون رو می‌ذاریم انباری خاله و خودمون می‌ریم پیش مادربزرگ
+ صدای اذان می‌اد من می‌رم خونه‌مون!


پ‌ن۱: این حرف‌ها، گفتگوی صدرا و دوستش (هر دو هشت ساله و البته همکلاس) است که در جلوی راه‌پله خسته از دوچرخه‌سواری نشسته‌اند و درد دل کودکانه می‌کنند.
پ‌ن۲: آن‌چنان رونق اقتصادی ایجاد کردیم که حتی کودکان هشت‌ساله هم درگیر تورم و گرانی و اجاره مسکن و... شدند. بی‌برنامه‌گی و بی‌تدبیری بازی‌ها و بی‌خیالی کودکی را هم از فرزندان‌مان گرفت!

#بدون_ویرایش
@fabagh
502 viewsFarhad Baghshomal, 16:14
باز کردن / نظر دهید
2020-07-04 08:07:42 "روز قلم" یا "روز قلمدان" مسئله این است
فرهاد باغشمال

اساسا نوشتن برای روز قلم سخت نیست. کافی است چند جمله کلیشه را کنار هم بگذاری و قلمبه‌گویی فرمایی! از رسالت قلم بگویید و بعد تاکید کنید: آری! شان و وجاهت قلم تا آنجاست که باری‌تعالی نیز بر آن سوگند خورده، آنجا که فرموده: «نون والقلم و ما یسطرون...» و بعد گریزی بزنید به وضعیت قلم‌زنی در ایران و چند تا تعبیر و تفسیر از ژان ژاک‌ روسو و فلاسفه غرب و ویل‌ دورانت کنارش قطار کرده و اگر نگارنده از طایفه اناث است که از حقوق به تاراج رفته نویسندگان زن و تعداد زندانیان زن و از اُمُلی و غیرت خشکه مردان و امثالهم بگوید و قس‌علی هذا... و اگر نگارنده مطلب مرد است که از حقوق بشر و دموکراسی و اندیشه سیاسی فلان آقا خطابه غرّا سراییده و در انتها هم از آزادی قلم بگوید که صدالبته مهم‌تر از خود قلم است و این‌که پاسداشت قلم و آزادی بیان و حقوق قلمی و نیم قلمی در ایران به تاراج رفته، نوشته و در پایان با کنایه مرقوم بفرماید: به امید آن روز که صدای قلم‌های خشک شده، در جوهر خودنویس به جوش آید و سرود آزادی سر دهد و چند بیت از شعر یار دبستانی من را بلغور پایان‌بندی نموده و خلاص!
مدل بالا یک نوع یادداشت‌نویسی استاندارد است که هر انجمن قلمی و نیم‌قلمی در سرش حلوا حلوا می‌کند و نویسنده را تا عرش نویسندگان نامبر وان کشور بالا برده و البته مثل فواره در آن بالا تنها می‌گذارند تا با کله فرود آید و نان به غفلت نخورد!
اما بعد....
سوال مهم‌تر برای من این است که قلم مهم‌تر است یا قلمدان؟ شوخی نمی‌کنم! سوالم بسیار جدی است! برای نویسنده شدن قلم مهم است یا قلمدان؟ آیا قلمدانی که مسئولیت نگه‌داشتن قلم شما را دارد، اهمیت دارد که در باره آن هم نوشت؟ لابد این روزها آن قدر جوگیر قلم و قلم‌گیری هستیم که این فقره را خارج از بحث دانسته و معتقد باشیم که اساسا قلم خود می‌چرخد و می‌رقصد و خلق می‌کند و قلمدان را با رقص میانه کاغذ چه ارتباط؟
شاید هم بگویید چه ربطی دارد خلط قلم و قلمدان؟ عرض می‌کنم که ربطش به هزار و یک دلیل سمت و سو و گفتمان صاحب قلم را مشخص می‌کند. قلمدان شما مانیفست شماست....
مثالی در این خصوص خالی از لطف نیست. یکی از دوستان علاقه‌مند به نویسندگی که ده سال آزگار است که تازه‌کار مانده، به تمام برنامه‌های رسانه‌ای ما نقد دارد و نقدش حتی حالت ستیز و دشنام به خود گرفته است، اما اصرار دارد که مطالبش در رسانه‌ ما چاپ شود! دلیل این سماجت و اصرارش این است که مطلب در رسانه شما دیده می‌شود!
یا دوست نویسنده‌ دیگری در کل سال به برنامه‌های فلان سازمان انقلابی اعتراض و انتقاد دارد، اما از خیر جوایز جشنواره سالانه منعقده توسط آن سازمان هم نمی‌تواند بگذرد. این دو مثال دقیقا وضعیت نابسامان قلمدان این دو نویسنده جماعت را مشخص می‌کند که قلمدان‌شان آن طور که باید و شاید ثبات ندارد. نویسنده‌ای که به آنچه نوشته خود نیز اعتقاد ندارد، مجبور می‌شود گاهی اوقات جوری بنویسد که کار و بارش راه بیافتد. به این نوع نویسنده می‌توان خرده گرفت که قلمدانش ثبات ندارد تا او را به یک نویسنده دارای گفتمان تبدیل کند.
این که قلم‌تان را در کدام قلمدان قرار می‌دهید، همان ثبات فکری و آینده قلمی‌تان را مشخص می‌کند.
نمی شود که هم از قیمه امام حسین نگذشت و هم از کف و هورای لشگر ابن‌زیاد. قلمدان همان تمیز دهنده حق و باطل نویسندگی است. قلم‌دان‌تان اگر قدرت تمیز داشت، قلم خود می‌چرخد و سره از ناسره را می‌نگارد وگرنه می‌نویسی و می‌نویسی و می‌نویسی و عاقبت مخاطب زیر لب می‌گوید: این مهملات چیست که قطار کرده‌ای؟!
مواظب قلمدان‌تان باشید. قلم در داخل آن باید با وجدان آرام و بی‌شیله پیله بچرخد.

#بدون_ویرایش
@fabagh
1.3K viewsFarhad Baghshomal, edited  05:07
باز کردن / نظر دهید
2020-06-28 11:48:12
171 viewsFarhad Baghshomal, 08:48
باز کردن / نظر دهید
2020-06-24 11:00:34 چند کلمه در باب کتاب #فراکسیون_آی_نفس_کش

۱- از همان اوایل دهه هفتاد که به شیوه «جیزما قَرَلَمَه» نوشتن را آغاز کردم، نذر نمودم تا ۴۰سالگی، اسمم روی جلد هیچ کتابی به عنوان «نویسنده» نباشد! عدد ۴۰ برایم خیلی اهمیت دارد؛ سن بعثت نبی، اربعین رفتگان، چلّه کودکی و... همه و همه از درگیری‌های رازآلودی است که سالهاست با خودم حمل می‌کنم. باری... به رغم نگارش حدود ۸۰۰ یادداشت طنز روزمره، پای نذرم ایستادم تا کتاب اول حاضر شد. اما چه کنم که سلایق سیاسی و فرهنگی آن قدر این کتاب را بین متولیان فرهنگی به پاس‌کاری وا داشت که حتی یک‌بار کتاب کلا گم شد! تا من ۴۵ ساله شدم و بالاخره انتشارات #شانی جان به لب آمد و جور همه ناشران دولتی‌ها و شبه‌دولتی‌ها و به خصوص ناشرانِ حامیِ طنز را کشید و مجموعه یادداشت‌های طنز #فراکسیون_آی_نفس_کش چاپ شد. خدا را چه دیدی؟! شاید هم این‌گونه بهتر شد که طنزهایم زیاد آسیب ندید!
۲- این کتاب و در این ایام ناامید از هر چیز و هرجا! برای من شاید مهم‌ترین اتفاق این روزهایم باشد! چرا که اگر نیم بند نویسنده قبولم کنید، برای نویسنده تولد کتابش، همسان تولد فرزندش مهم است و عزیز. از سوی دیگر برایم مهم است، چرا که طنز و به خصوص طنز نثر مطبوعاتی برایم اهمیت دارد و در چندین سال اخیر (لااقل ۲۰ سال) کتاب طنز بدین سیاق در بین نویسندگان تبریزی ندیده‌ام.
۳- محتوای طنزهای انتخابی بیشتر اجتماعی است تا سیاسی، هر چند به پر و پای سیاست پیچیدن مَلَس طنزنویسی است. دیگر این که پنج نوع سبک و شیوه‌ مختلف نگارش طنز را ـ که بیشتر مرتکب می‌شوم ـ در این کتاب آورده‌ شده است. عنوان کتاب، حاصل ذوق برادر فرهیخته‌‌ام جناب دکتر #سیدقاسم_ناظمی است. زحمت انتخاب طنزها را سرکار خانم دکتر #لیلا_حسین‌نیا شاعر و محقق ارجمند کشیده و طرح روی جلد هم از #جابر_اسدی خوش‌ذوق است، در کنار تلاش ستودنی #مرتضی_طوسی نازنین در باب مشاور‌ه‌ همه‌چیز!
۴- من انتظار قهقه مخاطب موقع خواندن کتاب را ندارم! چرا که ماموریت طنز اصلا آن نیست. در مقدمه کتاب هم گفته‌ام که موقع مطالعه، حتما لیوانی آب خنک کنار دست‌تان باشد. شاید مُخ‌تان داغ کرد، شاید دل‌تان سوخت!... در هر صورت کار از محکم کاری عیب نمی‌کند، لیوانی آب خنک کنار دست‌تان، کسر شَان نمی‌آورد.
۵- طنزهای منِ صد لا قبا که جای خود دارد و محض خودشیرینی و ریا عرض کنم که انصافا به خواندنش می‌ارزد! بنابراین کتاب را بخرید لطفاً. چرا که با چاپ این مجموعه، انتشارات شانی، کم از مجاهدت نکرده در این آزگار!
۶- این کتاب را به همه متولیان فرهنگی و حامیان ادبیات طنز تقدیم می‌کنم، که اگر نبودند پنج سال پیش چاپ شده بود.

#بدون_ویرایش
@fabagh

http://uupload.ir/files/q7zm_img_20200624_113637_853.jpg
770 viewsFarhad Baghshomal, edited  08:00
باز کردن / نظر دهید
2020-06-10 08:13:09 در باب تغییر سخنگو/طنز
فرهاد باغشمال

سخنگو بودن شغلی جدیدالحداث است به نظرم. شاید قدمتش به ده - پانزده سال هم نرسد! جهل نمی‌کنم اگر هم سخنگویی از روز ازل مُد بود که لااقل طمطراق امروزی را نداشت و چه بسا دستگاه‌ها خود را مکلّف به پاسخگویی نمی‌دانستند، با این استدلال که رعیّت را چه به زیاد دانستن و این حرف‌ها!
اصلا هم‌سن و سال‌های من ملتفتند که سخنگویی در ایام کودکی ما، یک جور فحش محسوب می‌شد و هر کسی چُغُلی ما را پیش ننه و بابا می‌کرد بِهِش می‌گفتیم: سخنگو! سخنگو! خاک بر سر سخنگو!
باری...ما در عمر چندین و چند ساله پر از خیر و برکت‌مان(!) سخنگو زیاد دیده‌ایم که سخنان مهم‌تر از سخنان کرونایی جناب سخنگوی سابق بهداشت گفته‌اند، اما بهرحال ملت کرونازده مقارن با تولد کرونا با ایشان خو گرفته بودند. باهم صد و اندی روز نشو و نما داشتیم، دور از جان شما کلی اصطلاح علمی را باهم بلغور کردیم؛ از پشگل چهارپا گرفته تا دود اسپند و روغن بنفشه و بی‌خاصیتی دستکش و چاخان بودن آمپول ویتامین‌سی و غیر و ذلک را باهم تجربه کرده بودیم. اصلا این آقای سخنگو جزیی از هر خانواده ایرانی شده بود و پزشک‌ها هم که محرم هستند و درب و همسایه و اهل و عیال زیاد معذب نبودند از حضور وقت و بی‌وقت این دل‌انگیز! خداییش لِم کار هم دستش بود که مثلا مرگ و میر را بگونه‌ای بگوید که دل‌مان هُرّی نریزد. در آن وزارتخانه با آن همه دبدبه و کبکه و ادعا، یک رفتارشناس اجتماعی نبود که این موارد را به بالادستی‌ها بگوید که چرا با جان و روان ملتِ نگران چنین بازی می‌کنید؟
وانگهی عوام‌الناس واقفند که معمولا روابط عمومی‌ها سخنگوی بهتری هستند. حالا در این هاگیر واگیر که سخنگو را تغییر می‌دهید، چند نکته لقلقه بشریت شده است؛ اول این‌که قصّه کرونا هنوز ادامه خواهد داشت که حضرات بهداشتی تازه به تجهیز و آبدیت واحد اطلاع‌رسانی پرداخته‌اند و در ثانی سخنگوی سابق در چگونه سخن گفتن و یا چگونه سخن نگفتن با مدیران ارشد خود به نظر واحدی نرسیده است، الله اعلم!


پ‌ن: البته در آن روزهای بحرانی که جناب ایشان متلک "شوخی چینی‌ها با کرونا" را مطرح کرد و متعاقبش حرف و حدیث‌ها پیش آمد، نگارنده پیشانی ایشان را در سخنگوی چندان بلند نیافت و طالعش بر نحوست عیان بود. تا پَسگویی! دیگر بدرود

#طنز_کرونایی
#سخنگوی_بهداشت
#طنز_سخنگوی_بهداشت
#کرونا
#ما_کرونا_را_شکست_می‌دهیم


http://uupload.ir/files/7cgw_1399020309275281820200034.jpg
773 viewsFarhad Baghshomal, edited  05:13
باز کردن / نظر دهید