Get Mystery Box with random crypto!

مرد جوانی بود (شاید هنوز هم باشد) که بعدازظهرها با صندلی چرخ‌د | گفت و چای | فهیم عطار

مرد جوانی بود (شاید هنوز هم باشد) که بعدازظهرها با صندلی چرخ‌دارش می‌آمد نبش خیابان اسدی. همان‌جا صندلی‌اش را پارک می‌کرد و راه رفتن آدم‌ها را تماشا می‌کرد. هر چهار فصل سال برنامه‌اش همین بود. اسمش را گذاشته بودم مرد چهارفصل. همیشه بهش مشکوک بودم که این آدم حتما ساقی است و جنس جور می‌کند. وگرنه چه دلیلی دارد زیر آفتاب تموز بیاید آدم‌ها را تماشا کند؟ ده سالِ تمام من به این آدم مشکوک بودم و حتی گاهی وقت‌ها دلم می‌خواست زنگ بزنم به برادران زحمت‌کش انتظامی تا بیایند و این جرثومه‌ی فساد را جمع کنند و نگذارند تا امنیت نبش خیابان اسدی را بهم بزند. کلا من آدم شکاکی هستم.

ده سال بعدتر مهاجرت کردم و ماهیت شغلم رفت به سمت طراحی خیابان و جاده و کوی و برزن و پیاده‌رو. بعد تازه فهمیدم که معابر شهری را طور دیگری هم می‌شود طراحی کرد. در واقع نظام طراحی کشورهای توسعه‌یافته بر اساس این تفکر می‌چرخد که انسان معلول یا کم‌توان، هنوز هم انسان است. باید بتواند به همه جا دسترسی داشته باشد و نباید اسم گذاشتن روی گروهی باعث شود تا از حقوق اولیه‌شان محروم بشوند. اگر دلش خواست بتواند برود خیابان. رستوران. موزه. پارک. دستشوئی عمومی. طبقه دوم پاساژ فلان تا از عطاری علف گربه و حب اژدها بخرد. کلا هر جایی که با پا می‌شود رفت، با صندلی چرخ‌دار هم باید بشود رفت. چون انسان نیازهای طبیعی‌اش را همیشه دارد. چه با پا و چه بی‌پا. چه با دست، چه بی دست. مهم اسم انسان است نه مشخصات ظاهری‌اش.

بعد تازه دوریالی‌ام جا افتاد که نبش خیابان اسدی، لبه‌ی دنیای مرد چهار فصل است و از آن جلوتر نمی‌تواند برود. از آن خط جلوتر، پیاده‌رو دو تا پله می‌خورد. بعد موزاییک‌ها دست‌انداز پیدا می‌کردند. بعد کلا پیاده‌رو محو می‌شد. بعد تیر برق می‌آمد. بعد ماشین‌های لوکس اریب توی پیاده رو پارک می‌کردند. کلا علاوه بر شکاک بودن، دوریالی‌ام هم خیلی دیر جا می‌افتد. خوب که فکر می‌کنم می‌بینم مرد چهارفصل تنها آدمی بوده که روی صندلی چرخ‌دار دیده‌ام. خدا می‌داند چندصد هزار آدم چهار فصل وجود دارد که سال‌هاست در حبس خانگی به سر می‌برند. جرم‌شان هم این است که پا، دست یا چشم ندارند. چه جرمی بالاتر از این. این آدم‌ها بابت جرم‌شان تنبیه می‌شوند. اشد مجازات. محرومیت استفاده از تمامی مکان‌های عمومی. حقشان همین است. می‌خواستند مواظب باشند که پای‌شان نرود روی مین. یا معلول به دنیا نیایند. یا حواس‌شان را می‌دادند تا پیر نشوند. به هر حال حالا باید حبس بشوند تا انتهای دنیا.

گمانم امروز روز معلولین است. روز خجالت کشیدن شهردارها و شهرسازها و بناها و پیمانکاران و مهندسان و قانون‌گذاران و ماشین‌داران و کلا همه‌ی بی‌شعوران مرتبط است.
#فهیم_عطار
@fahimattar