حالا که به پرواز سنپترزبورگ به مسکو نرسیدم، مجبور به خرید بلی | یادداشتها | فاطمه بهروزفخر
حالا که به پرواز سنپترزبورگ به مسکو نرسیدم، مجبور به خرید بلیط تازه شدم، نگران نرسیدن به پرواز بعدیام، اینجا هیچکس درحد چندکلمه انگلیسی بلد نیست، جلوی گیت باید روسری را هم باز میکردم که موهای جمعشده را میدیدند، چمدانم را به هزار بدبختی پیدا کردهام، باران بیوقفه میبارد و انگار آدم را گذاشتهاند وسط یک غربت تمامنشدنی، دارم حیدو هدایتی گوش میدهم تا لحظهای که گوشی را بگذارم روی حالت پرواز. حیدو هدایتی میخواند: نترس عشق جونی! یهو وقت رفتن ببینی...