Get Mystery Box with random crypto!

#سفر_به_دیار_عشق_311 سرم رو بين دستام مي گيرم. از شدت درد دار | ادبی ، شعر‌، داستان،بزرگان، ضرب المثل، رمان، شخصیتها ، نویسندگان ، متن کوتاه، خاطرات ، مناظرطبیعت ،

#سفر_به_دیار_عشق_311

سرم رو بين دستام مي گيرم. از شدت درد داره منفجر مي شه. اين دردا اذيتم نمي كنند. عذاب من به خاطر اين دردا نيستن. عذاب من از نابودي
عشقمه. عشقي كه با دست هاي خودم پرپرش كردم. اين دردا بهونه اي بيش نيستن. درد اصلي درديه كه داره همه ي وجودم رو مي سوزونه.
دردي كه تو قلبم احساس مي كنم با هيچ كدوم از درداي جسميم برابري نداره.
گوشيم زنگ مي خوره. نگاهي به گوشيم مي ندازم. طبق معمول اين چند روز مادرمه. ياد حرفش ميفتم. ياد روزي كه به ترنم صفت هرزه رو
نسبت داد. دستم مشت مي شه. ياد خودم ميفتم. ياد حرفام.
«ـ دوست ندارم يه آدم هرزه تو شركتم كار كنه«.
صدام تو گوشم مي پيچه.
«ـ مي توني هرزگي كني. اگه وقت كردي يه خرده هم به مترجمي برسي«.ياد بي رحمي هام.
«ـ خانم به هرزگي هاي خودش افتخار مي كنه«!
سرمو تكون مي دم و با ناله زمزمه مي كنم:
ـ تو هم گفتي.
«ـ توي هرزه معلوم نيست با چند نفر بودي«!
ـ تو هم بهش گفتي. بارها و بارها. احمق تو هم بهش گفتي. تو بيشتر از همه مقصري. تو بيشتر از همه گفتي. تو بيشتر از همه خردش كردي.
با حرص گوشي رو خاموش مي كنم و رو صندلي عقب پرت مي كنم. سرم رو روي فرمون ماشين مي ذارم و از بين دندوناي كليد شده به سختي
مي گم:
ـ لعنت به . من لعنت به من كه با دستاي خودم عشقم رو نابود كردم.
«ـ چه سخت است دلتنگ قاصدك بودن در جاده اي كه در آن هيچ بادي نمي وزد .دلتنگتم سروشم، دلتنگتم. به كي بگم دوست دارم سروشم
بموني، به كي بگم؟ تو رو خدا برگرد. خستم از طعنه هاي ناتموم اين مردم بي انصاف. برگرد عشقم. مي بخشمت. مي دونم تو هم دلتنگمي. مي
دونم با هيچ دختري نبودي. باورم كن سروش .به خدا باورت مي كنم«.
روزي هزار بار مرگ احساساتم رو با همه وجود لمس مي كنم و باز زنده مي مونم .اين چند روز عجيب بي قرار و بي طاقت شدم. از وقتي فهميدم
همه ي حرفاي ترنم حقيقت بود روزي هزار بار آرزوي مرگ مي كنم و ولي باز زنده مي مونم. قبل از اون هم از زندگي بريده بودم؛ ولي با فهميدن
حقيقت حتي براي يه لحظه هم نمي تونم آسوده خاطر باشم.
«ـ دلتنگي
تنها نصيب من بود.
از تمام زيبايي هايت. سروشم هر چيزي كه مربوط به تو باشه رو دوست دارم ح. تي اگه اون چيز دلتنگي حضورت باشه. مي دونم مياي، مي
دونم«.
ـ لعنتي. تا قبل از نامزدي منتظرم بود. اي كاش نامزد نمي كردم.
از شدت سردرد چشمام بسته مي شن. اون روز كه سرم رو به ديوار كوبيدم سرم شكست و بعد هم از حال رفتم. بعد از اون ديگه هيچ چيزي رو به
ياد ندارم به جز گريه هاي شبانه ي مادرم. نگاه هاي شرمنده ي سياوش. سكوت بي وقفه ي پدرم .تو بيمارستان بودم و همه با بودنشون بيشتر و
بيشتر مايه ي عذابم مي شدن .شبونه فرار رو بر قرار ترجيح دادم. نمي دونم امروز چندمه. حتي نمي دونم چند روز تو بيمارستان بستري بودم و
چند روز خارج از بيمارستان نزديك اين خونه تو ماشين نشستم. فقط مي دونم هيچ جا آروم و قرار ندارم. تنهايي رو به هر چيزي ترجيح مي دم.
دلم هيچي نمي خواد. حتي از اون آپارتمان لعنتي هم متنفرم. اون آپارتماني كه بارها و بارها آلاگل توش پا گذاشت؛ ولي ترنمي كه همه ي عشقم
بود اين حق رو نداشت وارد حريم شخصيم بشه.
«ـ دلتنگي هميشه از نديدن نيست؛ لحظه هاي ديدار با همه ي زيبايي، گاه پر از دلتنگي است. چه سخته دلتنگ كسي باشم كه مي دونم ديگهمال من نيست. من رو ببخش كه با خيال واهي تمام اين چهار سال تو رو براي خودم مي دونستم«.
ـ نه خانمي، تو من رو ببخش. من هميشه مال تو بودم. حتي توي اون دوره ي نامزديه كذايي. هميشه مال تو بودم.
با ضربه هايي كه به شيشه ماشين مي خوره از فكر و خيال بيرون ميام. سرم رو از روي فرمون ماشين بر مي دارم. با ديدن طاهر نفس تو سينم
حبس مي شه.
مات و مبهوت نگاش مي كنم. زير لب زمزمه مي كنم:
ـ خداي من. اين چش شده؟
قيافش آشفته و پريشونه. سر و صورتش هم زخمه. گوشه ي لبش هم بدجور پاره شده .خشك بودن زخم ها نشون مي ده كه چند روزي از اتفاقي
كه براش افتاده گذشته .وقتي بهت زدگي من رو مي بينه دوباره چند ضربه به شيشه مي زنه. تازه به خودم ميام. به زحمت از ماشين پياده مي شم.
همه ي تنم خشك شده. زير لبي سلام مي كنم. سري تكون مي ده و با لحن گرفته اي مي گه:
ـ اين جا چي كار مي كني؟ مگه نبايد الان بيمارستان باشي؟!
شونه اي بالا مي ندازم و مي گم:
ـ حوصله ي شلوغي رو نداشتم.
اخماش تو هم مي ره و مي گه :
ـ نمي خواي بگي كه فرار كردي؟
ـ بي خيال طاهر.
طاهر:
ـ سروش از دست تو. چرا نگفته بودي نامزدي رو به هم زدي؟
پوزخندي مي زنم.
ـ چه فرقي به حال تو داشت؟
آهي مي كشه و با صدايي بغض آلود كه از طاهر هميشگي بعيده مي گه:
ـ حق با توست. وقتي ترنم نيست، چه فرقي به حال من داره!..

ادامه دارد...

@fazayeadaby