Get Mystery Box with random crypto!

#سفر_به_دیار_عشق_314 ترنم: «ـ ســـروش«! » -باشه خانمي، من ت | ادبی ، شعر‌، داستان،بزرگان، ضرب المثل، رمان، شخصیتها ، نویسندگان ، متن کوتاه، خاطرات ، مناظرطبیعت ،

#سفر_به_دیار_عشق_314

ترنم:
«ـ ســـروش«!
» -باشه خانمي، من تسليم «.
ترنم:
«ـ داشتم مي گفتم بزرگ ترين آرزوم اينه كه من زودتر از تو برم«.
سروش:
«ـ كجا بري؟«
» -اون دنيا«.
سروش:
«ـ ترنــم«.
ـ چرا داد مي ز«...
سروش:
«ـ ترنم يه بار ديگه اين حرفا رو ازت بشنوم ديگه تضمين نمي كنم سالم بذارمت«.
خودم رو جلوي در مي بينم. لرزش عجيبي رو توي تمام بدنم احساس مي كنم.
«ـ دوستت دارم سروش. بيشتر از هميشه، قد همه ي آسمونا«.
نفس عميقي مي كشم و در رو باز مي كنم و با قدم هايي لرزون وارد اتاق مي شم. خاطرات گذشته تو ذهنم زنده مي شن.
«ـ سروش خيلي دلتنگت بودم. به حد مرگ دلم برات تنگ شده بود. ديگه بدون من هيچ جا نرو. حتي ماموريت هاي يه روزه. بودنت توي اين
شهر بهم اميد بودن مي . ده با فاصله ها نابودم نكن«.
با ديدن دوباره ي اتاق دلم مي ريزه.
«ـ خانمي چرا گريه مي كني؟«
ترنم:
«ـ آخه اين چند روز خيلي سخت گذشت«.
» -هيس. گريه نكن خانمي «.
ترنم:
«ـ قول مي دي ديگه تنهام نذاري؟«
«ـ چه خانم كوچولوي لوسي دارما«.
ترنم: ســـروش«.
ـ جونم كوچولو، جونم خوشگله؟«
ترنم:
«ـ دوستت دارم. خيلي زياد«.
«ـ من بيشتر «.
ترنم:
«ـ من خيلي خيلي بيشتر«.
آهي مي كشم. در پشت سرم بسته مي شه. نگام تو سر تا سر اتاق مي چرخه. همه چيز برام بي نهايت آشناست. يه كمد ساده، يه ميز از دوران قديم، يه كامپيوتر، يه پنجره، چند تا تابلو. اين اتاق با همه ي سادگيش شرف داره به مني كه جا خالي كردم. از خودم متنفرم. از خودم، از شونه هام، از آغوشم، از هر چيزي كه حق ترنم بود؛ ولي من ازش گرفتم. آره اين اتاق ارزشش خيلي خيلي بالاتر از من و آغوشمه؛ چون وقتي من ترنم رو از آغوشم محروم كردم اين اتاق براي ترنم هم دم و همراه شد. اين اتاق خيلي روزا شاهد رنج و عذاب عشقم بود .اين اتاق، اين تخت، اين پتو،اين بالشت، اين پنجره، همه و همه هم دم عشقم بودن؛ ولي شونه هاي من، دستاي من، آغوش من هيچ وقت براي كمك به ترنم قدمي بر نداشتن.
ـ بايد بكشم باي. د بيشتر از اين بكشم.
اين دستا يه روزي بي گناهي رو متهم كردن و گناه كاري رو به آغوش كشيدن .الان حكم تمام اون اشتباهات محروم شدن از عشقيه كه تو وجود من هست؛ ولي توي دنياي من نيست.
ـ يه دنيا رو نابود كردم. يه زندگي رو از هم پاشيدم. يه آرزو رو پرپر كردم .يه قلب رو شكوندم. يه روح رو داغون كردم و الان دارم با همه ي وجودم لمس مي كنم تمام چيزايي رو كه از ترنم گرفتم! يه روزي من همه ي اينا رو از ترنم گرفتم و امروز خدا همه ي اينا رو از من مي گيره.
لمس شكسته شدن كسي كه با همه ي وجودم عاشقش بودم و هستم خيلي سخت تر از لمس شكسته شدن خودمه. افسوس و صد افسوس كه خيلي دير فهميدم، خيلي. اگه مي دونستم هيچ وقت براي شكستن ترنم قدم پيش نمي ذاشتم. چه احمق بودم كه فكر مي كردم با شكستن ترنم روح زخم خورده ام ترميم مي شه! با شكستن عشقم فقط خودم رو بيشتر شكوندم. ترنم نيمي از وجودم بود ش. كست ترنم يعني شكست نيمي ازوجود خودم. اي كاش همه ي اينا رو اون روزا مي فهميدم.
همون جور كه افسوس مي خورم آروم آروم قدم بر مي دارم. بغض بدي تو گلوم نشسته. تك تك وسايلاي اتاق رو از نظر مي گذرونم. به يادترنمي كه يه روز همه ي اينا رو لمس كرده همه شون رو لمس مي كنم. به كمدش مي رسم. درش رو باز مي كنم. لباس هاش همه مرتب ومنظم توي كمد چيده شدن. دستاي لرزونم به سمت يكي از لباساش مي ره. به آرومي از كمد بيرونش ميارم. اون قدر جون ندارم كه روي پام وايستم. به سختي روي زمين مي شينم و به كمد تكيه مي دم. لباسش رو به سمت بينيم مي برم. يه بوي خاصي مي ده. لبخندي رو لبم مي شينه.
نفس عميقي مي كشم و دوباره بوي تنش رو احساس مي كنم. بوي لباسش مستم مي كنه. حس مي كنم تا مرز جنون فاصه اي ندارم. دارم...

ادامه دارد..

@fazayeadaby