Get Mystery Box with random crypto!

#سفر_به_دیار_عشق_316 «ـ سخت است حرفت را نفهمند، سخت تر اين اس | ادبی ، شعر‌، داستان،بزرگان، ضرب المثل، رمان، شخصیتها ، نویسندگان ، متن کوتاه، خاطرات ، مناظرطبیعت ،

#سفر_به_دیار_عشق_316

«ـ سخت است حرفت را نفهمند، سخت تر اين است كه حرفت را اشتباهي بفهمند، حالا مي فهمم، كه خدا چه زجري مي كشد وقتي اين همه آدم حرفش را كه نفهميده اند هيچ، اشتباهي هم فهميده اند«!
زير لب زمزمه مي كنم:
ـ مي ميرم از جنون تا گريه مي كني با بغض هر شبت، با من چه مي كني.
خيلي سخته اشك نريختن، مرد بودن، آدم بودن، خيلي سخته، خيلي. در عين نامردي بخواي مرد باشي خيلي سخته! حالا مي فهمم مرد بودن به اشك نريختن و داد و بي داد كردن نيست، مرد بودن يعني نشكوندن دل كسي كه داره براي يه لحظه با تو بودن از جونش مي گذره و التماست مي كنه. چقدر نامرد بودم، چقدر نامرد بودم ترنم:
«ـ خيلي نامردي سروش، خيلي«!
ترنم:
«ـ سروش تو رو خدا بس كن«.
» -هنوز كاري نكردم كم آوردي؟ هنوز كه خيلي زوده«!
ترنم:
«ـ تو رو خدا تمومش كن«.
» -يعني اين قدر براي با من بودن عجله داري؟ كه مي خواي زودتر كار اصليم رو شروع كنم«!
ترنم:
«ـ سروش التماست مي كنم. تو رو به هر كسي كه مي پرستي تمومش كن. به خدا من تحمل اين يكي رو ديگه ندارم«.
ـ«...»
ترنم:
«ـ گفتم نبينم روي تو شايد فراموشت كنم، شايد ندارد بعد از اين، بايد فراموشت كنم«.
چشمام رو به سرعت باز مي كنم و روي تخت مي شينم. نگاهي به اطراف مي ندازم .شقيقه هام تير مي كشن. قلبم با ضربان بالايي مي زنه.
چيزي رو به جز كابوس هاي گاه و بي گاه ترنم به ياد نميارم. ديده چنداني به دور و برم ندارم. همه جا زيادي تاريك به نظر مي رسه. با دقت
بيشتري به اطراف نگاه مي كنم. كم كم همه چيز رو به خاطر ميارم. خونه ي پدري ترنم، اتاقش، لباساش، وسايلاش، بالشنش. صداي نفس نفس
زدنام توي سكوت اتاق آشناي ترنم حس بدي رو بهم منتقل مي كنه. خودم هم نفهميدم كي به خواب رفتم؛ فقط تنها چيزي كه يادمه كابوس
هاي ته باغه. دوباره تا به خواب رفتم اون لحظه ها جلوي چشمام به نمايش دراومدن. زير لب با بغض زمزمه مي كنم:
ـ ترنم داري با من چي كار مي كني؟
عذاب وجدان اون شب داره داغونم مي كنه. اين عذاب وجدان با نبود ترنم لحظه به لحظه بيشتر مي شه. يه چيزي تو دلم سنگيني مي كنه. در
عين دونستن نمي دونم چيه !
ترنم:
«ـ سروشي«.
چشمام رو مي بندم با صدايي لرزون مي گم:
ـ نه ترنم، عذابم نده. راضي به عذابم نباش. بيشتر از اين عذابم نده خانمي.
ترنم:
«ـ دوستت دارم آقايي«.ترنم باهام اين كار رو نكن.
ترنم:
«ـ سروشم، مي شه براي هميشه باهام بموني؟«
ـ آخ ترنم، داري ديوونم مي كني. اي كاش بودي تا ساعت ها التماست مي كردم، كه ببخشي، كه بموني، كه بمونم، كه جبران كنم.
از كابوس هايي كه اين روزا گريبان گيرم شده متنفرم. كابوس هايي كه با دست هاي خودم ساختم. كابوس هايي كه مي خواستم تاوان اشتباه نكرده ي ترنم باشه؛ اما شد تاوان اشتباه كرده ي خودم! شعرهاي دفترچه دوباره و سه باره، همين جور و همين جور تو ذهنم تكرار ميشن.
ترنم:
«ـ من به جرم باوفايي اين چنين تنها شدم؛ چون ندارم هم دمي بازيچه ي دل ها شدم«.
هر دفعه كه اون كابوس ها رو مي بينم تا ساعت ها تموم صحنه هاي ته باغ رو با تمام وجودم حس مي كنم. آره حس مي كنم و مي بينم. تمام اون صحنه ها رو، تمام اون حركات رو، تمام اون رفتارا و هر بار بيشتر از دفعه ي قبل دلم مي لرزه. از احساسات ترنم، از ترسش، از اشكاش، ازالتماساش، از لرزش بدنش، از بي رحمي هاي خودم، از پستي خودم. چشمام رو باز مي كنم و نفس عيقي مي كشم .نگاهي به اطراف مي ندازم.
اتاق توي تاريكي مطلق به سر مي بره. از جام بلند مي شم و با ناراحتي به سمت در مي رم. نمي دونم چرا طاهر صدام نكرد. اين جور كه معلومه خيلي وقته تو اتاق ترنم هستم.
زمزمه هاي مبهم رو دنبال مي كنم تا به منبعش برسم. لحظه به لحظه زمزمه ها واضح تر مي شن. در نهايت خودم رو جلوي اتاق طاهر مي بينم .
صداها ديگه واضح و بدون ابهام شنيده مي شن. طاهر:
ـ آره گلم، آره خواهرم، آره عزيزم، ما بد كرديم؛ ولي تو بد نكن. تو اين جور با نبودنت مجازاتمون نكن. خواهري نبودنت خيلي سخته. دلم براي شيطنت هاي گذشته ات، براي سكوت و مظلوميتت، براي مهربوني هاي بي دريغت تنگ شده .خواهري اين روزا دلتنگي توي اين خونه بي داد مي كنه. دلتنگم خواهري، دلتنگ تو، دلتنگ داداشي گفتنات، دلتنگ لبخنداي بي جونت. هيچ وقت فكرش رو نمي كردم كه تحمل نبودنت تا اين حد سخت باشه، هيچ وقت.
صداي گرفته طاهر باعث مي شه بغض بدي تو گلوم بشينه. از لاي در نيمه باز طاهر رو مي بينم كه قاب عكسي رو توي دستش گرفته و داره با چشماي خيس و اشكي نگاش مي كنه. حس مي كنم عكس ترنمه. دستم رو تو جيبم فرو مي كنم و كيف پولم رو از جيبم در ميارم ك. يفم رو باز مي كنم و به عكس خودم و ترنم خيره مي . شم عكسي كه از جعبه ي يادگاري هاي ترنم برداشتم. عكسايي كه من سوزونده بودم؛ ولي ترنم تو آلبوم عكسامون نگه داشته بود. عكس ترنم رو از كيفم خارج مي كنم...

ادامه دارد..
@fazayeadaby