Get Mystery Box with random crypto!

#سفر_به_دیار_عشق_323 »سلام اي طلوع سحرگاه رفتن «. ترنم: «ـ | ادبی ، شعر‌، داستان،بزرگان، ضرب المثل، رمان، شخصیتها ، نویسندگان ، متن کوتاه، خاطرات ، مناظرطبیعت ،

#سفر_به_دیار_عشق_323

»سلام اي طلوع سحرگاه رفتن «.
ترنم:
«ـ سروشي، موش موشي، بيا قول بديم هيچ وقت همديگه رو تنها نذاريم«.
»سلام اي غم لحظه هاي جدايي «.
ترنم:
«ـ سروش من نمي دونم اين جا چه خبره. فقط مي دونم همه چيز دروغه، به خدا دروغه«.
»خداحافظ اي شعر شب هاي روشن.
خداحافظ اي شعر شب هاي روشن «.
دارم از شدت بغض خفه مي شم. درد يعني بدوني با مرگت هم نمي توني هيچي رو درست كني. خيلي سخته هيچ راهي نباشه. واسه ي از اول
ساختن، واسه ي جبران، واسه ي برگشت.
»خداحافظ اي قصه عاشقانه.
خداحافظ اي آبي روشن عشق «.
شقيقه هام از شدت درد تير مي كشن. دلم زندگي نمي خواد. خدايا دلم زندگي نمي خواد. تا حالا چند بار تا مرز خودكشي پيش رفتم؛ ولي توي اون
چند دفعه هم با ياد ترنم از كارم منصرف شدم. ترنم موند و جنگيد، مي خوام بمونم و بجنگم .فقط نمي دونم با چي؟ مي خوام اون قدر تحمل كنم
كه اگه رفتم اون دنيا بتونم تو چشماش زل بزنم و بگم خانمي به خدا بد مجازات كردي؛ ولي موندم و تحمل كردم. حالا خانمي كن و بخش، حالا
ببخش. مي خوام اگه اين جا به دستش نياوردم اون جا مال خودم كنمش.
»خداحافظ اي عطر شعر شبانه.
خداحافظ اي هم نشين هميشه«.
آرزوي بهشتي شدن دارم؛ چون مي دونم ترنمم بهشتيه؛ چون مي دونم فرشته ي كوچولوي من جاش تو بهشته. مي خوام اون قدر خوب باشم تا
بتونم دوباره ببينمش حا. لا حالاها بايد بمونم و حساب گناهامو با خودم و خداي خودم صاف كنم .
»خداحافظ اي داغ بر دل نشسته.
تو تنها نمي ماني اي مانده بي من «.
ـ خانمي منتظرم بمون، به خدا ميام.
»تو را مي سپارم به دل هاي خسته «.
ـ هميشه تو قلبمي خانمي. تو زنده اي. تو براي من هميشه زنده اي.
»تو را مي سپارم به ميناي مهتاب.
تو را مي سپارم به دامان دريا.اگر شب نشينم، اگر شب شكسته.
تو را مي سپارم به روياي فردا «.
ـ خانمي برام دعا كن. براي من هم از خدا مرگ بخواه. نمي خوام با خودكشي تا دنيا دنياست ازت دور بيفتم. نمي خوام با جهنمي شدنم لذت
ديدنت رو از دست بدم.
»به شب مي سپارم تو را تا نسوزد.
به دل مي سپارم تو را تا نمي رد «.
ـ توي اين شهر بين اين همه آشنا خيلي غريبم خانمي، خيلي زياد.
»اگر چشمه ي واژه از غم نخشكد.
اگر روزگار اين صدا را نگيرد.
خداحافظ اي برگ و بار دل من.
خداحافظ اي سايه سار هميشه.
اگر سبز رفتي، اگر زرد ماندم.
خداحافظ اي نوبهار هميشه«.
ترنم:
«ـ كنج اتاق هم بستر ديوارم كاش يكي مچم را بگيرد عادت بديست تنهايي«.
با صداي ممتدد بوق ماشيني تازه به خودم ميام.
سريع فرمون رو مي چرخونم و مي زنم روي ترمز. مرد:
ـ مرتيكه ي رواني اين چه وضع رانندگيه؟!
مي خوام جوابش رو بدم كه بي توجه به من پاش رو مي ذاره روي پدال گاز و از من دور مي شه. با ناراحتي سرم رو روي فرمون مي ذارم. ماشيناي
پشت سرم بوق مي زنند. به ناچار دوباره ماشين رو به حركت در ميارم و سعي مي كنم حواسم رو به رانندگي بدم. هر چند اصلا موفق نيستم؛ ولي
حداقل سعيم رو مي كنم. اصلا حال و حوصله ي خونه رو ندارم. بعد از مدت ها راه شركت رو در پيش مي گيرم.

»يك هفته بعد«
با صداي زنگ گوشيم به خودم ميام. نگاهي به صفحه ي گوشيم مي ندازم، مامانه .حوصله ي ترحم و دلسوزي مامان و اطرافيان رو ندارم. مي
خوام مثل تمام اين روزا تماساش رو بدون جواب بذارم و با درد خودم خلوت كنم و بميرم اما نمي دونم چرا دلم طاقت نمياره. يه جورايي دلتنگ
صداشم. همين كه دكمه ي برقراري تماس رو مي زنم صداي پر از بغض مامان تو گوشم مي پيچه:...

ادامه دارد..
@fazayeadaby